ترکیبات:
hangārag ud wihēz «انگاره و بهیزه».
-
- §§
* شکل شمارۀ ۲ *
طول شبانه روز در سال به روایت بندهشن
(در عرض جغرافیایی ۵۰ درجه شمالی)
hāsar [hˀsl | Av. hāϑra-]
(نجوم: مقیاسات)
* هاسر، به معنی «طول، درازا»:
* (واحد نجومی) ۲۰ درجه؛
* (واحد زمان) ۸۰ دقیقه؛
* (واحد زمینی) یک فرسنگ، هزار گام دو پایی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در بندهشن (۲۵: ۵) آمده است: «(بلندترین) روز تابستانی دوازده هاسر و شب شش هاسر. (بلندترین) شب زمستانی دوازده هاسر و روز شش هاسر است. هاسری (هست که واحد) زمانی است و نیز هاسری (هست) بر زمین»[۲۹] (بهار، ۱۳۷۸: ۱۰۵). طبق اطلاعات فوق، اندازه یک شبانه روز (چه تابستانی، چه زمستانی) ۱۸ هاسر است. و از آنجا که طول شبانه روز برابر با ۲۴ ساعت است، ۱۸ هاسر برابر است با ۲۴ ساعت. از اینرو، یک هاسر برابر است با ۸۰ دقیقه (یا یک ساعت و ۲۰ دقیقه) (اوشیدری، ۱۳۷۱: ۴۸۱). از طرفی، چون یک شبانروز برابر است با یک گردش کامل دایرهالبروج و اندازه دایره البروج ۳۶۰ درجه است؛ در نتیجه، یک هاسر نجومی برابر است با مدت زمانی که دایرهالبروج به اندازۀ ۲۰ درجه جابجا میشود.[۳۰] (نک. شکل ۲)
ملاحظات: واحدِ هاسر در بندهشن دارای تعریف دقیقی نیست و احتمال اشتباه کاتبان در مورد واحد هاسر بسیار است. در صریح ترین حالت، مطابق بندهشن (۲: ۱۸) و (۲۵: ۲۸)، هر هاسر زمینی برابر با یک فرسنگ و هر فرسنگ برابر هزار گامِ دوپایی است. اما در جاهای دیگر در این مورد تناقضاتی دیده میشود: مثلاً، مطابق بندهشن (۶ی: ۴)، در دین آمده است که، گونه های مختلف چهارپایان اهلی بر روی زمین در مسافتی برابر با ۱۸ هاسر یعنی دو فرسنگ مستقر شدند؛ اما در جای دیگری (بندهشن، ۱۳: ۴) آمده است که، گونه های مختلف حیوانات اهلی بر روی زمین در مسافتی برابر با ۸ هاسر یعنی ۳ فرسنگ جای گرفتند. از طرفی، مطابق بندهشن (۱۵الف: ۲)، ماهیها در جایی از آب به طول یک هاسر یعنی یک چهارم فرسنگ جفت گیری میکنند. (همچنین رک. توضیحات ۳ در سرواژۀ rawišn)
ریشه شناسی: سانسکریت: از ریشه satr- «طول داشتن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۱۳۸)؛ اوستایی: hāϑra- «هاسر، هزار گامِ دوپایی»، hāϑrō.masah- «به طولِ یک هاسر» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۷۷)؛ فارسی میانه: hāsr «یک ساعت و بیست دقیقه؛ اندازه ای طولی است» (بهار، ۱۳۴۵: ۲)؛ hāsªr «۱/۱۲ طولِ روز؛ فرسنگ، یا ۱/۴ فرسنگ، یک میل» (مکنزی، ۱۹۷۱: ۴۳)؛ hāsr «یک لحظه، یک دقیقه، واحد طول و کوتاهترین واحد زمانی» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۸)؛ andar hāsr «برای یک لحظه» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۸)؛ معادل انگلیسی: mile (مکنزی، ۱۹۷۱: ۴۳)؛ معادل عربی: فرسخ.
-
- §§
Hāwan [hˀwn’ | Av. hāuuanaii- | N hāvan]
(تقسیمات روز)
* هاون گاه: صبحگاه، بامداد، گاه اول از شبانه روز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژه Hāwan در بندهشن، به بخش اول روز یعنی از طلوع خورشید تا ظهر اطلاق میشود و ایزد مینویِ موکل بر این بخش از روز نیز با همین نام شناخته میشود. این واژه برابر با واژه اوستایی Hāuuanaii- میباشد که معادل واژه سانسکریت sāvana- به معنی «زمان گرفتن هوم» است و در دین ودایی در سه نوبت (صبح، ظهر، غروب) از روز انجام میشده است (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۲۱۰). در سانسکریت این واژه مشتق است از ریشه su- به معنی «گرفتن شیرۀ هوم» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۲۱۹) و در اوستا نیز ریشه hu- به همین معنی است. واژه hāuuana- در اوستا به ابزار این کار یعنی «هاون و دستۀ هاون» اشاره دارد. به همین خاطر، زمان اجرای مراسم هوم که در بخش اول از روز یعنی در صبح گاه انجام میشده است، به گاهِ هاون معروف شده است (رایشلت، ۱۹۱۱: ۱۶۶). (همچنین رک. Asnyanam)
ریشه شناسی: هند و ایرانی آغازین: از ریشه *sau- «شیره هوم را گرفتن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۹۸)؛ سانسکریت: sāvana- «گاهِ هاون؛ زمان گرفتن هوم» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۲۱۰)؛ اوستایی: hāuuanaii- «هوم گیری، مربوط به گرفتن هوم» مشتق از hāuuana- «ابزارِ هاون» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۷۸)؛ فارسی میانه: Hāwan «مینوی بامدادگاه» (بهار، ۱۳۴۵: ۸؛ مکنزی، ۱۳۷۳: ۸۸)؛ فارسی نو: هاون؛ معادل انگلیسی: morning ؛ معادل عربی: صباح.
ترکیبات:
Hāwan mēnōg «مینوی هاون، ایزد هاون»
gāh ī Hāwan «گاهِ هاون، صبح گاه».
-
- §§
hazārag [hcˀlk’, hcˀlk, 1000-k’; LP-k’ | Av. hazaŋra-]
(تنجیم)
* هزاره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در بندهشن، زمان درنگ-خدای، به مدت ۱۲۰۰۰ سال است که هر هزارۀ آن به برجی فلکی تعلق دارد و خدایی آن هزاره با آن برج است. این دورۀ زمانی، از ابتدای هزارۀ بره آغاز شده و در پایان هزارۀ ماهی پایان مییابد. مطابق بندهشن، در سه هزارۀ اول (بره، گاو، دوپیکر)، آفرینش مینوی و در سه هزارۀ دوم (خرچنگ، شیر، خوشه)، آفرینش مادی صورت میپذیرد. سپس، در آغاز هزارۀ هفتم، هنگامی که هزارۀ خدایی به ترازو رسید، اهریمن به آفرینش حمله برده و باعث گردش آسمان و کواکب و در نتیجه آمیزش طبایع و عناصر میشود. این آمیزش و تمزیج، تا شش هزار سال یعنی تا پایان دورۀ ۱۲۰۰۰ ساله ادامه خواهد داشت و به همین خاطر، شش هزارۀ آخر (ترازو، کژدم، نیمسب، بز، دلو، و ماهی) را «دوران آمیزش» نامیدهاند که در پهلوی به آن gumēzišn میگویند. نک. gumēzišn .
ریشه شناسی: ایرانی آغازین: *hazahra-ka- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۹)؛ سانسکریت: sahasrika- «هزاره»، مشتق از sahásra- «هزار» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۱۱۹۵-۱۱۹۶)؛ اوستایی: مشتق از hazaŋra- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۱۷۹۶؛ رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۷۷)؛ در اوستا واژۀ hazaŋrō.ziiam- به معنی «هزاره» بکار رفته است که معادل پهلوی آن hazarangrō-zim است (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۹۹)؛ فارسی میانه: hazārag (مکنزی، ۱۳۷۳: ۸۹)؛ hazārak (بهار، ۱۳۴۵: ۱۳؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۴)؛ فارسی میانه ترفانی و پهلوی اشکانی ترفانی: مشتق از hazār [hzˀr] «هزار» (بویس، ۱۹۷۷: ۵۰)؛ فارسی نو: هزاره؛ معادل انگلیسی: millenium ؛ معادل عربی: ألْف «هزار» مطابق هزوارش [LP] در پهلوی.
ترکیبات:
hazārag xwadāyīh «خداییِ هزاره» (رک. nišēbān nišēb)
hazārag ī Ušēdarān «هزارۀ اوشیدران، هزارۀ اوشیدر: هزارۀ دلو»
hazārag ī Ušēdar «هزارۀ اوشیدر: هزارۀ دلو»
hazārag ī Ušēdarmāh «هزارۀ اوشیدرماه: هزارۀ ماهی»
hazārag ī Ušēsarmāh «هزارۀ اوشیدرماه: هزارۀ ماهی»
hazārag hazārag «هزاره هزاره».
-
- §§