۲ .راغب اصفهانی،ابوالقاسم حسین بن محمدبن فضل،المفردات فی غریب القرآن،۲۲۵٫ ↑
. طبری، ابوجعفرمحمد بن جریر،جامع البیان عن تأویل آی القرآن ،۶/۱۵۴-۱۵۵٫ الطبرسی ، الفضل بن الحسن ، مجمع البیان ،۲/۱۹۶٫ ↑
. طباطبائی ،محمد حسین،تفسیرالمیزان، ۵/۳۴۱٫ ↑
۱٫هرنوع حرام که زشتی آن ذکر شده است.و همچنین گفته شده آنچه از کسبهای نامشروع وحرام است پس دوری از آن لازم است.مانند بهای سگ و شراب وخوک و جمع آن أسحات است. ابن منظور، ابوالفضل جمال الدّین محمدبن مکرم،لسان العرب ،ج۲،.ص۱۷۶۵٫ ↑
. طنطاوی، محمد؛ بنواسرائیل فی القرآن و السنه، ۲۲۴٫ ↑
. طبری، ابوجعفرمحمد بن جریر،جامع البیان عن تأویل آی القرآن ،۶/۱۵۴-۱۵۶٫ ↑
. القرآن الکریم: النساء/۱۶۱٫ ↑
. کتاب مقدس: سفر تثنیه ، ۲۳/۱۹-۲۰٫ ↑
. القرآن الکریم: النساء/۱۶۱-۱۶۲٫ ↑
. آلوسی، محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم،۳/۱۸۸-۱۸۹ ؛طوسى،محمّد بن حسن،التبیان فى تفسیر القرآن،۳/۳۸۸؛ الطبرسی ، الفضل بن الحسن ، مجمع البیان۳/ ۵۲۷ -۵۲۹٫٫ ↑
. «أَفَتَطْمَعُونَ أَن یُؤْمِنُواْ لَکُمْ وَ قَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَُرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلىَ بَعْضٍ قَالُواْ أَ تحَُدِّثُونهَُم بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُم بِهِ عِندَ رَبِّکُمْ أَ فَلَا تَعْقِلُونَ أَ وَ لَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَ مَا یُعْلِنُونَ وَ مِنهُْمْ أُمِّیُّونَ لَا یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلَّا أَمَانىَِّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَاذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِیَشْترَُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا یَکْسِبُونَ »القرآن الکریم:البقره/۷۵-۷۹٫ ↑
. طباطبایى، محمّد حسین،المیزان فى تفسیر القرآن،۱/۲۱۳٫ ↑
. قمى،على بن ابراهیم؛ تفسیر قمى،۱/۵۰٫ ↑
. فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمّد بن عمر؛تفسیر کبیر(مفاتیح الغیب)،۳/۵۶۰٫ ↑
.تحریف الکلام یعنی سخن را بر یک معنای احتمالی قرار دادن در حالی که دو وجه و دومعنی داشته باشد. راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمّدبن فضل، مفردات ألفاظ القرآن، ۲۲۸٫ ↑
. طبری،ابوجعفر محمّد بن جریر؛جامع البیان فی تفسیر القرآن،۵/۷۶٫ ابن ابى حاتم،عبدالرحمن بن محمّد؛تفسیر القرآن العظیم(ابنابىحاتم).۳/۹۶۵٫ ↑
. ابن کثیر دمشقى،اسماعیل بن عمرو؛تفسیر القرآن العظیم(ابن کثیر)،۲/۲۸۵٫ ↑
. «بعضى از یهود، سخنان را از جاى خود، تحریف مىکنند و(به جاى اینکه بگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم»)، مىگویند: «شنیدیم و مخالفت کردیم! و(نیز مىگویند:)بشنو! که هرگز نشنوى! و(از روى تمسخر مىگویند:)راعنا[ما را تحمیق کن!]»تا با زبان خود، حقایق را بگردانند و در آیین خدا، طعنه زنند. ولى اگر آنها(به جاى این همه لجاجت)مىگفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده(تا حقایق را درک کنیم)»، براى آنان بهتر، و با واقعیت سازگارتر بود. ولى خداوند، آنها را به خاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است از این رو جزعدّه کمى ایمان نمىآورند.»القرآن الکریم:النساء/۴۶٫ ↑
. القرآن الکریم:البقره/۷۶٫ ↑
. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه،.۱/۳۱۴٫ ↑
. فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمّد بن عمر،تفسیر کبیر(مفاتیح الغیب)،۳/۵۶۲٫ ↑
. طبرسی،فضل بن حسن،مجمع البیان فی تفسیر القرآن،۱/۲۸۷٫ ↑
. طبری،ابوجعفر محمّد بن جریر،جامع البیان فی تفسیر القرآن،۱/۲۹۳٫ ↑
. بابایى، احمد على،برگزیده تفسیر نمونه، ۱/۹۰٫ ↑
. القرآن الکریم:البقره/۷۶٫ ↑
. طباطبایى، محمّد حسین،المیزان فى تفسیر القرآن،۱/۲۱۴-۲۱۵٫ ↑
. القرآن الکریم:البقره/۷۷٫ ↑
. شبر، عبد الله؛ تفسیر القرآن الکریم(شبر)، ۱/۵۱٫ ↑
. القرآن الکریم:البقره/۷۸٫ ↑
. طبرسی،فضل بن حسن،مجمع البیان فی تفسیر القرآن،۱/۲۹۰-۲۹۱٫ ↑
. طبری،ابوجعفر محمّد بن جریر،جامع البیان فی تفسیر القرآن،۱/۲۹۷٫ ↑
.«ولى آنها، به خاطر اعمال بدى که پیش از خود فرستادهاند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند کرد و خداوند از ستمگران آگاه است. و آنها را حریصترین مردم- حتى حریصتر از مشرکان- بر زندگى(این دنیا، و اندوختن ثروت)خواهى یافت(تا آنجا)که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالى که این عمر طولانى، او را از کیفر(الهى)باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بیناست.»القرآن الکریم:البقره/۹۶٫ ↑
. سیوطی،جلال الدین،الدرالمنثورفی تفسیر بالمأثور،۱/۸۹٫ ↑
. طباطبایى، محمّد حسین،المیزان فى تفسیر القرآن،۱/۲۲۸٫ ↑
. آلوسى، محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، ۱/۳۳۰٫ ↑
. طوسى،محمّد بن حسن،التبیان فى تفسیر القرآن، ۱/۳۵۹٫ ↑
. فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمّد بن عمر،تفسیر کبیر(مفاتیح الغیب)،۳/۶۰۹٫ ↑
. زمخشرى، محمود،الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل،۱/۱۶۸٫ ↑
. فیض کاشانى، ملا محسن، تفسیر الصافى،۱/۱۶۶٫ ↑
. «وَ إِذْ قَالَ مُوسىَ لِقَوْمِهِ یَقَوْمِ اذْکُرُواْ نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنبِیَاءَ وَ جَعَلَکُم مُّلُوکاً وَ ءَاتَئکُم مَّا لَمْ یُؤْتِ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِینَ یَاقَوْمِ ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتىِ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لَا تَرْتَدُّواْ عَلىَ أَدْبَارِکمُْ فَتَنقَلِبُواْ خَسِرِینَقَالُواْ یَامُوسىَ إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَ إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتىَ یخَْرُجُواْ مِنْهَا فَإِن یخَْرُجُواْ مِنهَْا فَإِنَّا دَاخِلُونَ قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِینَ یخََافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِْمَا ادْخُلُواْ عَلَیهِْمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَلِبُونَ وَ عَلىَ اللَّهِ فَتَوَکلَُّواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ قَالُواْ یَمُوسىَ إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِیهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَ رَبُّکَ فَقَتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَعِدُونَ قَالَ رَبِّ إِنىِّ لَا أَمْلِکُ إِلَّا نَفْسىِ وَ أَخِى فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَ بَینَْ الْقَوْمِ الْفَسِقِینَ قَالَ فَإِنَّهَا محَُرَّمَهٌ عَلَیهِْمْ أَرْبَعِینَ سَنَهً یَتِیهُونَ فىِ الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ»القرآن الکریم: المائده/۲۰- ۲۶٫ ↑
. طباطبایى، محمّد حسین،المیزان فى تفسیر القرآن،۵/۲۸۶٫ ↑
.ابن کثیر دمشقى،اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم(ابن کثیر)،۳/۶۸٫ قمى،على بن ابراهیم، تفسیر قمى،۱/۱۶۴-۱۶۵؛ طباطبایى، محمّد حسین،المیزان فى تفسیر القرآن،۵/۲۸۶-۲۹۱٫ ↑
. «لَّقَدْ کاَنَ لَکُمْ فىِ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَه حَسَنَه لِّمَن کاَنَ یَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الاَْخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا»«مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود، براى آن ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىکنند. »القرآن الکریم:الأحزاب/۲۱٫ ↑
. علامه طباطبائی می گوید:[مقصود از اینکه فرمود:«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَه حَسَنَه لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً»کلمه«أسوه»به معناى اقتداء و پیروى است، و معناى«فِی رَسُولِ اللَّهِ»یعنى در مورد رسول خدا۶،و اسوه در مورد رسول خدا۶، عبارت است از پیروى او، و اگر تعبیر کرد به«لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ- شما در مورد رسول خدا۶تأسى دارید»که استقرار و استمرار در گذشته را افاده مىکند، براى این است که اشاره کند به اینکه این وظیفه همیشه ثابت است، و شما همیشه باید به آن جناب تأسى کنید. و معناى آیه این است که یکى از احکام رسالت رسول خدا ۶، و ایمان آوردن شما، این است که به او تأسى کنید، هم در گفتارش و هم در رفتارش، و شما مىبینید که او در راه خدا چه مشقتهایى تحمل مىکند، و چگونه در جنگها حاضر شده، آن طور که باید جهاد مىکند، شما نیز باید از او پیروى کنید.]طباطبایى، محمد حسین؛المیزان فى تفسیر القرآن،۱۶/۲۸۸٫ در تفسیر کشاف زمخشری گفته است:[اگر کسى بپرسد حقیقت معناى آیه«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَه حَسَنَه»چیست؟ البته با در نظر گرفتن اینکه کلمه«اسوه»به ضمه همزه قراءت شده، در جواب مىگوییم دو احتمال هست، اول اینکه خود آن جناب اسوهاى حسنه و نیکو است، یعنى بهترین رهبر و مؤتسى یعنى مقتدى به است، و این تعبیر نظیر تعبیر ذیل است، که در باره ی کلاهخود مىگویى بیست من آهن، یعنى این کلاه بیست من آهن است، دوم اینکه بگوییم خود آن جناب اسوه نیست، بلکه در او صفتى است که جا دارد مردم به وى، در آن صفت اقتداء کنند، و آن عبارت است از مواساه، یعنى اینکه خود را برتر از مردم نمىداند.]زمخشرى، محمود؛الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ۳/۵۳۱٫ ↑
. «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَْوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى»«و هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگوید! آنچه مىگوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست!»القرآن الکریم:النجم/۳- ۴٫ [مقصود از اینکه فرمود:«وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى»منظور از کلمه«هوى»هواى نفس و رأى و خواسته است، و جمله ی«ما ینطق»هر چند مطلق است، و در آن نطق به طور مطلق نفى شده، و مقتضاى این اطلاق آن است که هواى نفس از مطلق سخنان پیغمبر نفى شده باشد(حتى در آن سخنان روزمرهاى که در داخل خانه اش دارد)، و لیکن از آنجایى که در این آیات خطاب«صاحبتان»به مشرکین است، مشرکینى که دعوت او را و قرآنى را که برایشان مىخواند دروغ و افتراى بر خدا مىپنداشتند، لذا باید به خاطر این قرینه مقامى بگوییم: منظور این است که آن جناب در آنچه که شما مشرکین را به سوى آن مىخواند، و آنچه که از قرآن برایتان تلاوت مىکند، سخنانش ناشى از هواى نفس نیست، و به رأى خود چیزى نمىگوید، بلکه هر چه در این باب مىگوید وحیى است که خداى متعال به او مىکند. ↑
. القرآن الکریم: القصص/۲-۴۸؛۷۶-۸۳؛ البقره/۴۶-۱۰۳؛آل عمران/۴۸-۵۱؛. . . ↑
. همان:: البقره/۴۷؛ الاعراف/۱۴۰،. . . ↑
ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در رابطه با الگوسازی قرآن کریم در مواجهه با یهود- فایل ۴۷