کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



در روش دوّم به دلیل عدم امکان بازگرداندن وضعیت زیاندیده به حالت سابق، طرف متخلّف از طرق جایگزین ملزم به جبران خسارت وی می شود که مهمترین این راه ها عبارتند از دادن بدل، دادن مثل، پرداخت قیمت پس از ارزیابی خسارات وارده. این روش نسبت به روش نخست در جایگاه پایین تری قرار داشته و تنها در صورتی به کار می رود که اعاده وضع به حالت سابق امکان پذیر یا عقلایی نباشد. (همان، ۱۳۸۴ ب: ۱۶۷-۱۵۹ و ژوردن، ۱۳۸۵: ۲۱۳)
پایان نامه
جبران خسارت زیاندیده به طور طبیعی بر عهده کسی است که مسئول ایجاد آن بوده است، ولی گاه قراردادهای خصوصی این تعهد را محدود می سازد یا از بین می برد یا بر شخص دیگری تحمیل می کند. چنین قراردادهایی به دو گروه تقسیم می شوند: قراردادهایی که پس از ورود ضرر بین مسئول جبران آن و زیاندیده بسته می شود و میزان خسارت و چگونگی جبران آن را معیّن می سازد؛ و قراردادهایی که پیش از ورود خسارت بسته می شود و طرفین در مورد زیانهای احتمالی آینده تصمیم می گیرند.
قراردادهای دسته اوّل که معمولاً در قالب عقد صلح بین طرفین صورت می پذیرند کاملاً صحیح و نافذ بوده و جز در مواردی که قانون آنها را باطل شناخته است، لازم الرّعایه هستند.
امّا قراردادهای دسته دوّم خود به چند نوع تقسیم می شوند: نوع اوّل قراردادهایی هستند که شخص با دیگران می بندد تا مسئولیت خود را در برابر پرداخت مبلغ معیّن بر عهده آنان گذارد و از این حیث تضمین لازم را پیدا کند که چنین قراردادهایی رایج بوده و در نفوذ حقوقی آنها تردید وجود ندارد و از نمونه آنها نیز می توان به انواع بیمه های مسئولیت[۱۷۰] اشاره کرد.
نوع دوّم قراردادهایی هستند که در صدد تغییر شرایط ایجاد مسئولیت و مبنای آن بوده و تعهدات متعارف و قانونی طرفین را کاهش می دهند. نفوذ چنین قراردادهایی منوط بر این است که بر خلاف مقتضای عقد و قوانین مربوط به نظم عمومی و اخلاق حسنه نباشند.
نوع سوّم و آخر، قراردادها و شروطی هستند که منظور از توافق درباره آنها افزودن یا کاستن یا از بین بردن مسئولیتی است که شرایط تحقّق آن به وجود می آید که از آنها به قراردادهای مربوط به عدم مسئولیت یاد می شود. اینگونه قراردادها نیز به انواعی همچون شرط عدم مسئولیت[۱۷۱] و شروط کیفری[۱۷۲] تقسیم می شوند. شرط عدم مسئولیت به آن دسته از قراردادهایی اطلاق می شود که بین مسئول و زیاندیده احتمالی آینده بسته شده و به موجب آن مسئول از پرداخت تمام یا بخشی از خسارت معاف می گردد. علی رغم مخالفتهای برخی از حقوقدانان با مشروعیت شرط عدم مسئولیت[۱۷۳]، اصولاً چنین شرطی نافذ بوده و جز در مواردی که نامشروع است، تعهد مربوط به جبران خسارت را در حدود مفاد خود از بین می برد. البته صحّت این شرط تنها در صورتی است که ایراد خسارت به نحو عمدی نباشد. شروط کیفری نیز شروطی هستند که طرفین به موجب آنهامیزان (جبران) خسارات آینده را پیش از وقوع به طور قطعی معیّن می کنند؛ مانند قرار دادن وجه التزام[۱۷۴] برای تخلّف از مفاد قرارداد. ماده ۲۳۰ قانون مدنی ایران بر صحّت شرط حاوی وجه التزام در قراردادها تأکید نموده است و با اخذ وحدت ملاک از این ماده می توان گفت که در خصوص تعیین میزان مسئولیت غیرقراردادی نیز می توان از چنین شرطی کمک گرفت و جز در مواردی که به دلایل خاص، اجرای شرط با نظم عمومی و اخلاق حسنه منافات داشته باشد، در نفوذ حقوقی آن نباید تردید کرد. (کاتوزیان، ۱۳۸۴ ب: ۱۹۲-۱۸۲ و ۱۳۸۵ ب: ۲۹۰ و شهیدی، ۱۳۸۶ الف: ۲۹۲ و جعفری لنگرودی، ۱۳۷۸: ۱۱۰)

پایان نامه

در برخی نظامهای حقوقی که در آنها به نظریه مخاطره آمیز بودن دوره پیش قراردادی و لزوم مراقبت هر یک از طرفین از منافع شخصی خود بهای زیادی داده می شود، ضمانت اجرای ناشی از مسئولیت مدنی کم رنگ بوده و در بسیاری از موارد هیچگونه ضمانت اجرایی متوجّه طرفین نیست. چنین رویه ای کم و بیش در قالب کشورهای پیرو نظام حقوق عرفی همچون انگلیس مشاهده می شود. (طالب احمدی، ۱۳۹۲: ۶۵ و ۹۲ و Kucher, 2004)
۴-۲-۲- ضمانت اجرای تعهّدات پیش قراردادی بعد از رسیدن به توافق نهایی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-03-22] [ 12:35:00 ب.ظ ]




مارسیا (1994) هویت شخصی را مفهومی می داند که فرد از خود به عنوان یک شخص دارد و این مفهوم ناشی از تجربه تداوم و تمایز، یعنی خودهمانی در طی زمان و متمایز بودن از دیگران می باشد (به نقل از محسنی ، 1375).

مارسیا هویت را ساختار من و ساختار درونی و خود سازمان دهنده و پویایی آرزوها، اهداف، مهارت ها، باورها، و تاریخچه فردی می داند (به نقل از کروگر ،1996).

برزونسکی  هویت را یک نظریه راجع به خویشتن می داند و معتقد است که افراد به سبک ها و شیوه های مختلف به نظریه پردازی راجع به خود می پردازند (برزونسکی، 2003).

در مطالعه شخصیت ، هویت به عنوان یک مفهوم درونی و ذهنی که هر فرد از خود به عنوان یک شخص دارد و در واقع خود اساسی و مستمر اوست، اطلاق می گردد (فرمهینی فراهانی ، 1378).

نیاز به احساس هویت و شناخت خود و حفظ تعادل روانی و عاطفی در مقابل عوامل فشارهای درونی و بیرونی از نیازهای اساسی است ، نوجوان می خواهد بداند چیست و کیست، می خواهد احساس کند شخصی منحصر به فرد و خاص است، و مایل است اطمینان پیدا کند که خودش را پذیرفته است (خدایاری ، 1377) .

 

تقسیم بندی کلی نظریه های هویت

تلاش دامنه دار و پیگیری برای مفهوم سازی و نظریه پردازی هویت صورت گرفته، در قالب و رویکرد نظری – مدرن و پسامدرن –  قابل توصیف است.

    1. رویکرد مدرن : تعریف هویت به وسیله عوامل از قبیل موجود طبیعی ،‌ روانی و یا اجتماعی

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

1-1 نظریه های جامعه شناسان : باور به اینکه هویت ، ساخته و پرداخته زمان و مکان است. این رویکرد که عمدتاً  به جامعه شناسان تعلق دارد ، بیشتر در دیدگاه تعامل نمادین تبلور     می یابد.

1-2 نظریه های روان شناسان : باور به اینکه فرایندهای روانی شخص، نقش ضروری در ساخت و پرداخت هویت ایفا می کند. این نظریه ها عمدتاً با دیدگاه شناخت همپوشی دارد.

2- رویکرد پسامدرن: باور به شکل گیری و تعریف هویت به دور از دخالت هرگونه عامل از قبیل موجود طبیعی ، روانی و یا اجتماعی. این رویکرد که باعنوان نظریه گفتمانی شناخته        می شود، عمدتا متاثر از ادبیات، زبان شناسی و معناشناسی است (محمدی و دهقان، 1383).

 

دیدگاه های نظری درباره شکل گیری هویت

نظریه لوینگر

لوینگر هویت را به شیوه ای کل گرایانه به عنوان صفت سرآمد شخصیت می داند از نظر وی “من” یک وسیله گزینش است که به فرد اجازه می دهد واقعیت خارجی را به طریقی درک کند تا اضطراب را کاهش دهد. او رشد منش اخلاقی ، کنترل تکانه درونی ساختن قواعد رفتار را جزء کنش های “من” می داند که من این قابلیت ها را به مرور کسب می کند. در روان تحلیلی سنتی این کنش ها شبیه کنش های فرامن است ،‌ شخص  است که لوینگر منزلت من را بالا برده و آن را  مهمتر در نظر گرفته است ( کروگر ، 1996) .

لوینگر مجموعه ای از مراحل رشدی را در شکل گیری  من یا تجربه خود توصیف کرده است. دراین توصیف، او شکل های رایج کنترل تکانه، سبک بین فردی، مشغولیت های ذهنی آگاهانه و سبک شناختی را در هر مرحله بررسی می کند. وی مراحلی را توصیف کرده است که به واسطه آن صفت سرآمد شخصیت وجود را در طول نوزادی تصرف کرده به سوی مراحل عملکرد بالغ تر  در اواخر نوجوانی و بزرگسالی رشد می دهد یا بازداری می کند. از دیدگاه او افراد به ترتیب دراین مراحل هشت گانه رشد می کنند تا جائی که دیگر قادر به پیشرفت نباشند. رشد من تا دوران بزرگسالی ادامه دارد و در طول زندگی نیز تغییر می کند وهر خصوصیت تازه ای که پدید می آید بر خصوصیات قبلی افزوده می شود. سطح بزرگسالی رشد، بالاترین مرحله ای است که من می تواند به آن دست  یابد (کروگر ، 1996).

در طی این مراحل  من پیچیدگی بیشتری درعملکرد ، به دست می آورد . و توانایی اش برای ارتباط با جهان پیرامون افزایش می یابد. به طور بهنجار ما شاهد تغییر از یک سازماندهی تکانش که در آن علاقه شخصی، عامل برانگیزاننده اولیه است به سوی هم نوایی با چیزهایی که ازسوی گروه اجتماعی بلافصل دیکته می شود، هستیم. لوینگر مراحل تمایز بخشی خود – دیگران را در طول نوجوانی، از مرحله علاقه شخصی به هم نوایی با نگرش ها  و رفتارهای دیگران تا سازماندهی یک خود دارای تمایز بیشتری از دیگران، معطوف به فردیت و قادر به ارتباط متقابل ترسیم می کند (کروگر ، 1996).

 

- Berzunsky, M.D.

- symbolic interaction perspective

- social cognition perspective

- Lovenger, J

- master  trait of  personality

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-03-06] [ 02:57:00 ق.ظ ]




نظریه سوزان  هارتر

هارتر (1990) در مقاله  خود و رشد هویت چهار جنبه اصلی درمحتوای خود انگاره را مشخص کرده است: انتخاب حرفه و نقش فعلی ، نظام روحانی و باور اخلاقی،  مجموعه ای  از نقش های اجتماعی در ارتباط با همسالان وخانواده ودیگری  حوزه های اجتماعی، و نقش جنسی و صمیمیت و ازدواج.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

این خود انگاره ها در دوره های قبل به شکل سازه ای  وجود داشته اما در دوره نوجوانی، شکل گیری هویت به صورت یک موضوع حیاتی در می آید ودر سال های جوانی  وبزرگسالی  نیز تداوم می یابد ( لطف آبادی، 1385 ).

تحقیق - متن کامل - پایان نامه

 

نظریه رابرت کیگان

رابرت کیگان شکل گیری هویت را به عنوان فرایندهای دائمی تکامل معنی سازی می نگرد. او هویت را به عنوان یک فرایند کلی می داند که شناخت و عاطفه را با هم در بر می گیرد. شکل- گیری هویت درباره این موضوع است که چگونه آنچه که به عنوان خود ساخته می شود از بین رفته و دوباره شکل می گیرد. به عبارت دیگر تشکیل هویت ( یا معنا سازی) فرایندی است ، مداوم که در آن مرزهای بین خود و دیگران ساخته می شود ، از بین می رود و اصلاح می شود ( کروگر، 1996).

خود یا فاعل برای کیگان یک چارچوب روانی اطلاق می گردد که فرد در آن جا دارد،         نمی تواند از آن فاصله بگیرد واز وجود آن، آگاه نیست. مفعول به پدیده هایی کلی تر از نظام روانی فرد مربوط است . که در مرحله قبلی تحول خود برفرد کاملاً مسلط بوده و جنبه ناهشیار است، اما درمرحله بعدی تحول خود دراختیار فرد قرار گرفته وفرد به آن هشیاری پیدا می کند (نوام  1992، به نقل از  نگهبان ،1384) .

           

نظریه بلوز

بلوز قاطع تر از اریکسون به نظریه روان پویایی سنتی وفادر ماند. تبیین او درمورد فرایند ثانویه فردیت نوجوانی،با اتکا به نظریه ماهلر بود که فرایند جدایی و تفرد نوزاد را تشریح کرده بود. بلوز نوجوانی را تجربه فردیت ثانویه می داند. درحالی که اریکسون از اصطلاح هویت من استفاده می کرد بلوز ترجیح داد از اصلاح منش استفاده کند. او یکی از شرایط شکل گیری در بزرگسالی را احراز هویت جنسی در نوجوانی می داند، منظور  از هویت جنسی احساس مردی یا زنی با مرزهای ثابت و جدا از یکدیگر است ( کروگر، 1996).

 

نظریه گلاسر

ویلیام گلاسر موسس واقعیت درمانی معتقد است هویت یک ساختار روانی – اجتماعی است و برای هر فرد یک هویت  متصور است که آن تصویری است که فرد از خویشتن دارد . گلاسر هویت را جزء لاینفک زندگی همه انسان ها درهمه فرهنگ ها می داند که از لحظه تولد تا مرگ ادامه می یابد. او معتقد است که هویت داشتن ارتباط و درگیری عاطفی با خود و دیگران است  او نوع هویت را از یکدیگر متمایز می کند. هویت موفق و ناموفق. و میزان موفق بودن یا نبودن هویت را در اندازه توانایی ،‌ کفایت وارزش فرد می داند ( گلاسر 1975 ، به نقل از شفیع آبادی 1387 ).

 

نظریه ویلیام  جیمز

یکی از تکالیف رشد پیدایش درکی از خود است، این احساس که فرد کیست ودرجامعه چه جایی دارد . ویلیام جیمز یکی از پدید آورندگان روان شناسی،  خود را به دو جزء تقسیم کرد . من و مرا. مرا مجموعه آن چیزی است که شخص می تواند آن را از آن خود بنامد و شامل توانائیها، خصوصیات اجتماعی و شخصیتی  و متعلقات مادی است. من “من شناسا  "است. این جنبه خود مدام تجارب، مردم، اشیاء و وقایع را به نحوی کاملا ذهنی سازمان می دهد و تفسیر می کند. به عبارت دیگر من  درخود تامل می کند و از طبیعت خود با خبر است . تحقیق درباره خود پنداره شامل جنبه های من ومرا است (ماسن و همکاران ، 1985 ).

-  Hurter, S

- Kigan, R.

 

-  Noam, G.G.

- Bloss , P

- Mahler, M.

- Glasser ,W

- Jeams,V

i

- me

-  the self as knower

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:57:00 ق.ظ ]




نظریه  کلبرگ

کلبرگ به شکل گیری هویت به طور مستقیم اشاره نمی‌کند بلکه او هویت (یا به تعبیر خودش “من") را به عنوان نهادی درنظر می‌گیرد که تنها از طریق حوزه های متفاوت عملکرد “من” قابل تبیین است. این حوزه‌ها (از قبیل شناخت و استدلال اخلاقی) در کنار یکدیگر رشد می‌کنند و اغلب با هم ارتباط مشروط دارند . بنابراین ،  یک مرحله مشخص از رشد شناختی شرط لازم اما نه کافی برای استدلال اخلاقی سطوح بالا است (کروگر 1996).

کلبرگ با طرح مراحل رشد اخلاقی در سه سطح کلی به بررسی یکی از جنبه‌های شکل‌گیری هویت نوجوان پرداخته است. وی معتقد است که درک اخلاقی توسط همان عواملی ایجاد می‌شود که پیاژه تصور می‌کرد برای رشد شناختی با اهمیت هستند:

1- درگیرشدن فعال با مسائل اخلاقی   2- پیشرفت در درک دیگران (برک، 2001).

به نظر کلبرگ فرد در دوره نوجوانی از استدلال اخلاقی ناشی از حفظ خود به سمت استدلال اخلاقی مبنی بر نیاز به تایید اجتماعی حرکت می‌کند. در سال‌های آخر نوجوانی استدلال اخلاقی مبتنی بر حفظ نظم اجتماعی افزایش می‌یاید. ترتیب مراحل رشد اخلاقی کلبرگ بیانگر یک سازماندهی درونی و تحولی در مورد “خود” و “دیگری” با منطق تصمیم‌گیری راجع به موضوعات اخلاقی است. در حالی‌که جهت‌گیری تشریک مساعی بین فردی و میل به تأیید اجتماعی و بناهای لازم برای ساختن خود مستقل و متمایز در دوره نوجوانی هستند. تصمیمات اخلاقی مبتنی بر قراردادهای اجتماعی و انسانی نیز می‌تواند در این دوره مطرح شود (کروگر، 1996).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

برک در تحلیل نظریه کلبرگ ، معتقد است تعامل بین همسالان که منجر به حل تعارض نوجوان می‌شود ، رشد اخلاقی را تحریک می‌کند. هنگامی که نوجوانان با یکدیگر مذاکره و سازش می‌کنند درمی‌یابند که زندگی اجتماعی می‌تواند به جای روابط آمرانه و تحکم‌آمیز، برپایه همکاری بین دو فرد همسنگ و همتراز بنا شود. همچنین در فرهنگ‌هایی که افراد جوان در سنین اولیه در نهادهای جامعه خود مشارکت می‌کنند از لحاظ رشد اخلاقی پیشرفته‌ترند (برک ،2001).

 

نظریه اریکسون

اریک اریکسون در سال 1968 نظریه رشد من را برای تشریح تعامل بین عوامل روان شناختی، تاریخی و رشدی در شکل گیری شخصیت مطرح کرد. شاید هیچ نظریه پرداز دیگری بیش از او بردرک ما از رشد شخصیت در نوجوانی اثر نگذاشته باشد . اریکسون به عنوان یک نظریه پرداز تحولی، درون فکنی دوره نوجوانی وهمسان سازی کارایی خود را از دست می دهد شکل گیری هویت نقش خود را در تحول خود دوره نوجوانی آغاز می کند. درخلال دوره نوجوانی است که اریکسون برای فرد فرصت حل تعارضات خود را،از ترکیب همسان سازی های قبلی در سطح بالاتر جهت رسیدن به یک محل جدید، فراهم می بیند این تالیف بر اساس کیفیتی متفاوت از آنچه که در دوره های قبل وجود داشت استوار است .

هویت نهایی در اواخر نوجوانی به عنوان تنظیم کننده و انتخاب کننده نهایی هر یک از    همسان سازی های دوره قبلی عمل می کنند به گونه ای که در برگیرنده همسان سازی های مهم دوره کودکی و تغییر دهنده آنها در قالب یک کل منسجم، منطقی و منحصر به فرد است ( کروگر، 1996).

تحولات رشدی از نظر اریکسون درطول یک پیوستار مطابق اصل تکوین رخ می دهند و دارای هشت مرحله است .این هشت مرحله صرفاً هشت نقطه از این پیوستار را نشان می دهد . مرحله پنجم مراحل اریکسون هویت مندی در برابر آشفتگی هویت است که در سنین بین 13 تا 20 سالگی روی می دهد (رفیعی ،1381) .

هویت  ایگو آن چنان که به وسیله اریکسون مفهوم بندی شده یک سازه روان  شناسی است که تنها از طریق کنش متقابل نیاز بیولوژیکی ، سازمان ایگو و بافت اجتماعی می تواند درک شود. در طول نوجوانی، مشخصه های نوجوانی که با راه حل ها و تصمیمات کم و بیش موفق در تعارض رشدی که در مرحله های اولیه شکل گرفته اند حالا می بایستی  داخل یک ساخت جدید متفاوت از درون فکنی های اولیه و همانندسازی کودکی،تکامل یابند (گارت ،1960).

- Kolberg,

- Garrett, B.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:57:00 ق.ظ ]




عواقب عدم شکل گیری هویت مناسب :

دراین مرحله نیز، مثل همه مراحل رشد، دو نوع پیامد مرضی ممکن است پیدا شود. پیامد   غیر انطباقی و پیامد بدخیم.

دانلود پایان نامه

اولی هویت مندی مفرط است که تعصب خوانده می شود و عبارت است از قبول بی انعطافی یک نقش یا خرده فرهنگ به طوری که مجال عقل و مدارا و تساهل را از فرد بگیرد. نوجوان متعصب، فردی آرمانگرا خواهد شد که همه چیز را سیاه و سفید می بیند و می کوشد عقیده و سبک زندگی خود را به دیگران تحمیل کند. پیامد دوم که پیامد بدخیم این مرحله است، ‌سرباز زدن نام دارد: سرباز زدن از پای نهادن به جهان بزرگسالی وحتی از نیاز به داشتن و قبول یک هویت (رفیعی ،1381).

 

پیامد شکل گیری هویت مناسب :

پیامد متعادل و موفق این مرحله چنان که گفته شد، کسب فضیلت پایبندی، یعنی نمی توان رعایت معیارهای جامعه علی رغم نقصها و ناهمخوانی های آن است. منظور وفاداری کورکورانه یا انکار آن نقص ها و تناقض ها نیست، این دو امکان ایجاد هر گونه تحولی  در اجتماع پیرامون را از فرد می گیرند. بلکه منظور آن است که فرد جایی برای خود در آن اجتماع بیابد تا بتواند در تحول آن سهیم شود و نقشی ایفا کند (رفیعی ،1381) .

 

تثبیت هویت و آشفتگی هویت

اریکسون متذکر شد که هویت ممکن است از دو راه منحرف شود. ممکن است پیش از آنکه به رشد کامل برسد تثبیت شود ( یعنی پیش از موعد شکل بگیرد) و یا اینکه بدون هیچ محدودیتی گسترش یابد .

  • هویت یابی زودرس:وقفه ای است که در فرایند شکل گیری هویت. هویت یابی زودرس، تثبیت زودرس تصور فرد از خودش است که این تثبیت در سایه امکانات وتوانائی های فرد برای توصیف خود دارد تاثیر می گذارد. نوجوانانی که هویتشان پیش از موعد تثبیت می شود تاثیر دیگران برایشان اهمیتی اساسی دارد. عزت نفس آنان تا حدود زیادی بستگی به تایید دیگران دارد ، معمولاً برای مراجع قدرت اهمیت زیادی قایلند و بیشتر با نوجوانان دیگر همخوانی        می کنند وکمتر استقلال رای دارند. در ضمن این دسته به ارزشهای سنتی و مذهبی بیشتر    علاقه مندند، وکمتر اهل تامل اند ، و با فکر عمل می کنند، مضطرب اند و افکارشان قالبی و سطحی است و با دیگران کمتر روابط نزدیک برقرار می کنند. هر چند که از لحاظ هوشی تفاوتی با همسالان خود ندارند، ولی به دشواری می توانند انعطاف از خودشان دهند و به هنگام مواجهه با تکالیف شناختی و ‌تنش زا نمی توانند واکنش مساعد از خودشان دهند، معمولاً از نظم ساخت در زندگی شان استقبال می کنند. با والدینشان روابط نزدیک دارند و ارزش های والدین را می پذیرند.

2- سردرگمی در هویت یابی:  برخلاف این دسته، گروهی دیگر از نوجوانان یک دوره طولانی از سردرگمی هویت را می گذرانند . شاید هیچ گاه احساس هویتی قوی و روشن در آنان ایجاد نشود. اینها نوجوانانی اند که نمی توانند خود را بیابند، نوجوانانی اند که خود را رها و فارغ از پیوند نگه می دارند و در حالت تجرد و در دوران پیش از شکل گیری هویت باقی می مانند.

نوجوانانی که دچار سردرگمی هویت هستند عزت نفس کمی دارند، و استدلال اخلاقی شان رشد نیافته است و به دشواری مسئولیت زندگی خود را برعهده می گیرند. تکانشی هستند و تفکری نامنظم دارند و آمادگی اعتیاد به مواد مخدر دارند. روابط فردیشان غالباً سطحی است. هر چند که به طور کلی با نحوه زندگی والدینشان مخالفند نمی توانند از خود شیوه ای ابداع کنند .

اعتیاد به مواد مخدر

3- هویت کسب شده : جستجو و سردرگمی شاید گاهی مفید باشد. افرادی که پس از یک دوره جستجوی فعالانه به احساس هویت قوی دست یافته اند. در مقایسه با آنهایی که هویتشان شکل گرفته بی آنکه این دوره را بگذرانند استقلال رای بیشتری دارند، خلاق ترند و تفکر    پیچیده تری دارند. این گروه در ضمن توانایی بیشتری برای برقراری ارتباط نزدیک دارند، هویت جنسی با ثبات تری دارند، به خود با دیدی مثبت نگاه می کنند و استدلال اخلاقی رشد یافته تری دارند. در عین حال که به طور کلی روابط مطلوبی با والدین دارند از خانواده های خود به نحوه     چشم گیری  مستقل شده اند (ماسن و همکاران ، 1985).

- prematurely foreclose

- identity extended

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:56:00 ق.ظ ]