-
- ترس از خدا: ترس در عهدعتیق بر محور خداوند میچرخد یعنی اکثر قریب به اتفاق آیات مربوط به خوف متعلق و مصداقشان خداوند است و همیشه دعوت به ترس از خداوند می شود. خوفی که اگر انسان به آن پایبندباشد برای او ثمره های بسیاری دارد. به طوری که این مسئله از دامنه عرف خوف از یک قدرت برتر خارج شده و نشان دهنده ایمان به خداوند است. به همین خاطر در جاهای مختلف معانی مختلفی از آن اراده شده است از جمله احترام به خداوند، ستایش و پرستش خداوند. اطاعت از اوامر خداوند و غیره که در بالا به آن اشاره شد. در اینجا تنها به یک آیه اشاره می شود که خلاصه کلام و تمام وظیفه انسان را ترس از خداوند میداند : «پس ختم تمام امر را بشنویم. از خدا بترس و اوامر او را نگاه دار چونکه تمامی تکلیف انسان این است. » (جامعه۱۲: ۱۳؛ لاویان۱۹: ۱۴؛ تثنیه۴: ۱۰؛ اشعیا۱۳: ۸ و … ).
- ترس دشمن از انسان: ترس دشمن نیز از جمله الطاف و مواهبی است که خداوند در راستای عهد خود به قومش زمانی که آنها به وظایف خود عمل می کنند اعطا می کند: «امروز شروع کرده، خوف و ترس تو را بر قومهای زیر تمام آسمان مستولی میگردانم؛ و ایشان آوازه تو را شنیده، خواهند لرزید، و از ترس تو مضطرب خواهند شد. » (تثنیه۲: ۲۵؛ خروج۲۳: ۲۷؛ یوشع۲: ۹؛ دوم پادشاهان۷: ۷ و … ).
- ترس از پدر و مادر: «هر یکی از شما مادر و پدر خود را احترام نماید و سَبَّتهای مرا نگاه دارید، من یهوه خدای شما هستم. » (لاویان۱۹: ۳؛ ملاکی۱: ۶).
- ترس از خشم خداوند: «کیست که شدت خشم تو را میداند و غضب تو را چنانکه از تو میباید ترسید؟» (مزامیر۹۰: ۱۱؛ تثنیه۹: ۱۹).
- ترس از حضور خداوند: «خداوند را در زینت قدوسیّت بپرستید! ای تمامی زمین از حضور وی بلرزید!» (مزامیر۹۶: ۹؛ تثنیه۱۸: ۱۶).
- ترس از پادشاه: «ای پسر من از خداوند و پادشاه بترس، و با مفسدان معاشرت منما» (امثال۲۴: ۲۱).
- نمونههایی از خوف ممدوح همچون: بخشش (مزامیر۱۳۰: ۴)، اعتماد و اعتقاد (مزامیر۳۱: ۱۹)، خوشی (مزامیر۲: ۱۱)، امید (مزامیر۳۳: ۱۸، ۱۴۷: ۱۱)، ترس و وحشت (اشعیا۸: ۱۳)، لرز (مزامیر۱۱۹: ۱۲۰)، طلب خدا (مزامیر۳۴: ۱۰)، احترام (ملاکی۱: ۶)، عیسی مسیح (اشعیا۱۱: ۳).
ب- خوف مذموم
ترسی که زجرآور، موقت و از نوع اسارت است و آدمی را از خداوند دور می کند و همیشه همراه با اضطراب، اندوه و سرکشی است و می تواند توسط انسان کسب شود یا متظاهرانه باشد، ترس غیر خدایی است.
- ترس از غیر خدا: «یوسف ایشان را گفت: مترسید زیرا که آیا من در جای خدا هستم؟» (پیدایش۵۰: ۱۹)، و «خداوند نور من و نجات من است؛ از کِه بترسم؟ خداوند ملجای جان من است؛ از کِه هراسان شوم؟» (مزامیر۲۷: ۱؛ اعداد۲۱: ۳۴؛ ۱۴: ۹؛ اشعیا۴۱: ۱۰ و … ).
- ترس از دشمن: «ای اسرائیل بشنوید! شما امروز برای مقاتله ی با دشمنان خود پیش میروید؛ دل شما ضعیف نشود، و از ایشان ترسان و لرزان و هراسان مباشید. زیرا یهُوَه، خدای شما، با شما میرود، تا برای شما با دشمنان شما جنگ کرده شما را نجات دهد. » (تثنیه۲۰: ۳-۴؛ ۳: ۲۲؛ یوشع۸: ۱؛ داوران۷: ۳).
- ترس از انسان: «ترس از انسان دام میگستراند، اما هر که بر خداوند توکّل نماید سرافراز خواهد شد. » (امثال۲۹: ۲۵؛ پیدایش۳۲: ۱۱؛ ایوب۳۳: ۷؛ اشعیا۵۱: ۷ و … ).
- ترس از خدایان دیگر و بتها: «و به شما گفتم، من، یهوه، خدای شما هستم، از خدایان اموریانی که در زمین ایشان ساکنید، مترسید. لیکن آواز مرا نشنیدید. » (داوران۶: ۱۰؛ دوم پادشاهان۱۷: ۳۴-۳۸؛ اشعیا۴۴: ۱۱ و … ).
- ترس ظاهری از خداوند و نه از ته دل: «و خداوند میگوید: «چونکه این قوم از دهان خود به من تقرّب میجویند و به لبهای خویش مرا تمجید مینمایند، امّا دل خود را از من دور کردهاند و ترس ایشان از من وصیتی است که از انسان آموختهاند» (اشعیا۲۹: ۱۳).
- مطلق ترس: «ترسها از هر طرف او را هراسان میکند، و به او چسبیده، وی را میگریزاند. » (ایوب۱۸: ۱۱؛ اشعیا۳۵: ۴ و … ).
- ترس از مذمت و دشنام مردم: «ای شما که عدالت را میشناسید! و ای قومی که شریعت من در دل شما است! مرا بشنوید. از مذمّت مردمان مترسید و از دشنام ایشان هراسان مشوید. » (اشعیا۵۱: ۷).
- و همچنین انواع دیگر ترس مذموم یا غیرخدایی همچون: اضطراب (امثال۱: ۲۷)، اندوه (امثال۱: ۲۷)، اسارت (رومیان۸: ۱۵)، سرکشی (امثال۲۸: ۱۴)، عذرخواهی (پیدایش۳: ۱۲)، ریا و تظاهر (دوم پادشاهان۱۷: ۲۴-۳۳)، کهالت و سستی (امثال۲۶: ۱۳)، رکود و عدم فعالیت (دوم سموئیل۶: ۹-۱۰).
ج- خوف طبیعی
- ترس از بلاهای ناگهانی: «از خوف ناگهان نخواهی ترسید، و نه از خرابی شریران چون واقع شود. » (امثال۳: ۲۵؛ اشعیا۲۱: ۴؛ اول پادشاهان۱۹: ۳ و … ).
- ترس از جان: «لیکن اگر از رفتن میترسی، با خادم خود فُورَهْ به اردو برو. » (داوران۷: ۱۰؛ تثنیه۲۸: ۶۶-۶۷؛ یوشع۱۱: ۲ و … ).
- ترس از وقایع خطرناک در آینده: «ترسی که از آن میترسیدم، بر من واقع شد. و آنچه از آن بیم داشتم بر من رسید. » (ایوب۳: ۲۵؛ اشعیا۲۴: ۱۷-۱۸).
- ترس از رسوایی: «مترس زیرا که خجل نخواهی شد و مشوّش مشو زیرا که رسوا نخواهی گردید. » (اشعیا۵۴: ۴).
- ترس از ظلم و وحشت: «در عدالت ثابت شده و از ظلم دور مانده، نخواهی ترسید و هم از آشفتگی دور خواهی ماند و به تو نزدیکی نخواهد نمود. » (اشعیا۵۴: ۱۴).
- ترس از پادشاه: «پس رئیس خواجه سرایان به دانیال گفت: من از آقای خود پادشاه که خوراک و مشروبات شما را تعیین نموده است میترسم. چرا چهرههای شما را از سایر جوانانی که ابنای جنس شما میباشند، زشتتر بیند و همچنین سر مرا نزد پادشاه در خطر خواهید انداخت. » (دانیال۱: ۱۰).
۴-۳-۲-۲- راههای کسب خوف از خداوند در عهد عتیق
- تفکر در مورد کارهایی که یهوه برای پیروانش انجام داده است: خداوند آنها را از اسارت نجات داده، دشمنانش را شکست داد، در سرزمین خرمی به آنها جای داده و بلاهایی که سر دشمنان خود و کسانی که او را انکار کرده آورده باعث می شود تا پیروانش از او ترسیده و در واقع به او ایمان بیاورند و از اوامر الهی تبعیت نمایند: «ای همه خداترسان بیایید و بشنوید تا از آنچه او برای جان من کرده است خبر دهم. » (مزامیر۶۶: ۱۶؛ جامعه۳: ۱۴؛ اعداد۱۲: ۶؛ صفنیا۳: ۷ و … ).
- عبرت گرفتن از سرگذشت کسانی که از یهوه نترسیده و به اوامرش گوش نداده و دچار قهر و خشم او شدند: «جزیرهها دیدند و ترسیدند و اقصای زمین بلرزیدند و تقرّب جسته، آمدند. » (اشعیا۴۱: ۵؛ حزقیال۲۷: ۳۵؛ ارمیا۱۵: ۸ و … ).
- مکروه داشتن بدی: «ترس خداوند، مکروه داشتنِ بدی است. غرور و تکبّر و راه بد و دهان دروغگو را مکروه میدارم. » (امثال۸: ۱۳).
- کسب علم: «مرد حکیم میترسد و از بدی اجتناب می کند، اما احمق از غرور خود ایمن میباشد. » (امثال۱۴: ۱۶؛ تثنیه۴: ۱۰؛ مزامیر۴: ۴).
- سلوک در راه یهوه: «و اوامر یهُوَه خدای خود را نگاه داشته، در طریقهای او سلوک نما و از او بترس. » (تثنیه۸: ۶).
- مطالعه احکام و قوانین و تعالیم الهی در کتاب مقدس: «و آن (کتاب) نزد او باشد و همه ی روزهای عمرش آن را بخواند، تا بیاموزد که از یهُوَه خدای خود بترسد، و همه ی کلمات این شریعت و این فرایض را نگاه داشته، به عمل آورد. » (تثنیه۱۷: ۱۹؛ مزامیر۴۰: ۳ و … ).
- دوری از گناه: «معصیت شریر در اندرون دل منمیگوید که ترس خدا در مد نظر او نیست. » (مزامیر۳۶: ۱؛ امثال۱۴: ۲).
- دعا کردن برای یهوه: «در روزی که تو را خواندم نزدیک شده، فرمودی که نترس. » (مراثی۳: ۵۷).
۴-۳-۲-۳- ویژگیهای خائفین در عهد عتیق
ویژگیها و مشخصات کسانی که از خدا میترسند، کمک می کند تا ماهیت و طبیعت خداوند و آنچه را که همراه با آن هست را درک نمود.
- شخص خداترس از همه گناهان نفرت دارد؛ هم از افکار بد و هم از انسانهای بدکار و گنهکار، زیرا این چیزها خدا را اذیت می کند: «ترس خداوند، مکروه داشتنِ بدی است. غرور و تکبّر و راه بد و دهان دروغگو را مکروه میدارم. » (امثال۸: ۱۳؛ ایوب۱: ۱؛ مزامیر۵: ۵ و … ). علاوه بر این اجتناب کردن از گناه و بدی چیزی است که انسان خدا ترس همیشه در فکر ان است و به آن عمل می کند (امثال۳: ۶-۷؛ مزامیر۳۴: ۱۴).
- قربانی کردن برای خدا: ابراهیم با اظهار تمایل به قربانی کردن پسرش اسحاق برای خدا، ترسش را نسبت به خدا به اثبات رساند (پیدایش۲۲: ۱۲).
- انسانی که از خدا میترسد، خودش را در برابر خدا و ملکوت او انکار می کند و خود را هیچ میپندارد (نحمیا۵: ۱۵).
- خائفان مطیع احکام الهی هستند تا خشنودی او را به دست آورند و از خشم او دوری نمایند (خروج۱: ۱۷).
- آنها رغبت زیادی به اوامر الهی دارند و از زیر بار هیچ مسئولیتی شانه خالی نمیکنند (مزامیر۱۱۲: ۱).
- کسانی که از خداوند میترسند همیشه با انجام آنچه که درست، عادلانه و بافضیلت است به نیکی رفتار و سلوک می کنند (امثال۱۴: ۲).
- آنها از خداوند به خاطر خودش، نامش و کلامش و عبادتش میترسند (مزامیر۸۹: ۷؛ ۸۶: ۱۱؛ ۱۳۸: ۲).