کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



راسل اکاف[۸] (۱۹۷۰) سه ویژگی را برای برنامه‌ریزی بر می‌شمرد:
پایان نامه - مقاله - پروژه
برنامه‌ریزی چیزی است که ما پیش از هر کاری می‌کنیم، یعنی تصمیم‌گیری مبتنی بر پیش‌بینی است.
برنامه‌ریزی هنگامی لازم است که موقعیتی که ما میل داریم در آینده بدان دست یابیم متضمن مجموعه‌ای از تصمیماتی باشد که متکی به یکدیگرند، یعنی با یک نظام تصمیم‌گیری مواجهیم.
برنامه‌ریزی فرایندی است که در جهت ایجاد یک یا چند موقعیت آتی سوق داده می‌شود که دلخواه هستند و به نظر می‌رسد روی نمی‌دهد مگر کاری صورت گیرد (کویین و همکاران[۹]، ۱۳۸۲).
برخی از مفاهیم اساسی در برنامه‌ریزی شامل:
برنامه: روش های تفصیلی و از پیش تنظیم شده برای انجام کار یا تولید محصول و ارائه خدمات را برنامه گویند.
فعالیت: یک سلسله عملیات و خدمات مشخصی است که برای تحقق بخشیدن به هدفهای سالانه برنامه طی یک سال اجرا می‌شود و منابع مورد نیاز آن از محل اعتبارات مربوط به هزینه تامین می‌شود.
خط‌مشی: راهنمایی‌های کلی و عمومی در یک سازمان را گویند.
روش: نحوه اقدام به کاری در یک سازمان در وضعیتها و حالتهای مختلف را گویند.
قلمرو: محدوده اجرایی برنامه را در یک سازمان گویند.
استراتژی: استراتژی نوعی برنامه است که هدف یا منظور اصلی سازمان را برحسب وظایف و خدماتی که به جامعه ارائه می‌کند معین می نماید.
شاخصها: در هر برنامه تعدادی از کلید واژه‌ها به کار می‌رود. به عنوان مثال ورزش قهرمانی به ورزشهایی گفته می‌شود که به صورت سازمان یافته و در چهارچوب مقررات و با بهره گرفتن از ابزار خاص برای شرکت در مسابقات رسمی به منظور کسب مقام قهرمانی صورت می‌پذیرد.
فرصت: در زمان تنظیم برنامه، برتری‌ها یا فزونی های قابل دستیابی در محیط معین برای یک سیستم معین را فرصت گویند.
تهدید: به هر یک از خطرها یا پیامدهای نامطلوب وارده از بیرون سیستم تهدید گویند.
قوت: برتری‌ها و فزونی‌های درونی یک سیستم قوت آن محسوب می‌شود.
ضعف: به هر یک از اشکال‌ها یا کاستی‌های درونی یک سیستم ضعف گفته می‌شود (سجادی، ۱۳۸۵).
۲-۲-۲ برنامه استراتژیک
برنامه استراتژیک برای کسب اهداف جامع سازمان طراحی می‌شوند، و از طریق آنها، ماموریت سازمان که تنها دلیل آنهاست، به اجرا در می‌آیند (مقدسی، ۱۳۸۹).
از نظر طبیبی و ملکی (۱۳۸۴) برنامه استراتژیک شامل بستر یا چارچوبی برای عملی ساختن تفکر استراتژیک و هدایت عملیات برای حصول نتایج مشخص و برنامه‌ریزی شده می‌باشد.
علاوه بر این، برنامه استراتژیک سندی مدون است که جهت‌های کوتاه‌مدت یا میان‌مدت سازمان را مشخص می‌کند (بدری آذرین، ۱۳۸۵).
تفاوت برنامه‌های استراتژیک با برنامه‌های عملیاتی به شرح زیر است:
برنامه‌های استراتژیک دوره‌های چند ساله و یا چند دهه را در بر می‌گیرد. برای برنامه‌های عملیاتی، اغلب دوره زمانی یکساله است.
برنامه‌های استراتژی بر بسیاری از فعالیت‌های سازمان اثر می‌گذارند، در حالی که برنامه‌های عملیاتی، دارای طیف یا دامنه بسیار محدود هستند.
اغلب هدف‌های استراتژیک به زبان ساده و کلی بیان می‌شوند. ولی این کلی گویی لازم است و سازمان می‌کوشد افراد را در مسیری قرار دهد که درباره عملیات سازمان بیندیشند. از سوی دیگر، برنامه‌های عملیاتی از برنامه‌های استراتژیک استخراج می‌شوند و دارای شرح تفصیلی بیشتری می‌باشند (استونر و همکاران[۱۰]، ۱۳۸۲).
بطور کلی، در برنامه‌های استراتژیک ما با فرآیندی سروکار داریم که طی آن باید مسیرهای مناسبی را برای تحقق رسالت و اهداف سازمان از طریق انجام فعالیت‌های درست و صحیح در یک دوره زمانی معین و با توجه به تغییر و تحولات محیطی، انتخاب و اجرا و ارزیابی نماییم.
۲-۲-۳ برنامه‌ریزی استراتژیک
انسان قرن بیست و یکم در فضای یک جامعه سازمانی زندگی می‌کند و سرنوشت او با سرنوشت سازمانی جامعه همسو شده است. هدایت و پویایی سازمان‌ها تابع نظام نوین مدیریت است، اینکه نقش مدیریت‌های تخصصی همچون مدیریت‌های مالی، تولید، فروش، تحقیق، مهندسی و … در سازمان حایز اهمیت است، برای همه محققین و نویسندگان روشن و مشخص است، ولی هماهنگی تخصص‌ها، تعیین جایگاه هر یک به اقتضای نشیب و فرازی که سازمان در طی طریق به سوی هدف با آن مواجه می‌شود و سکانداری کل سازمان وظیفه‌ای ممتاز و مشخص است که فقط در قلمرو مدیریت استراتژیک امکان‌پذیر است.
مدیریت استراتژیک، برنامه‌ای هماهنگ، جامع و پیوسته است که استعدادهای ممتاز سازمان را با محیط ارتباط می‌دهد و منظور از آن تحقق هدف‌های سازمان در چارچوب اجرای صحیح مدیریت است.
اولین قدم در تدوین مدیریت استراتژیک در سالهای آخر دهه پنجاه برداشته شد. مدیران روشی را ابداع کردند که برای کجایی و چرایی حرکت موسسه خود در آینده تصمیم‌گیری کنند، قسمت تحلیلی این روش را «طراحی استراتژی » نامیده و فرایند طراحی گروهی آن را «برنامه‌ریزی استراتژیک» خوانده‌اند (فروزنده دهکردی، ۱۳۸۴).
قدم دوم در سالهای هفتاد برداشته شد، زمانی که مدیران کشف کردند که با هر تغییر گسسته در استراتژی موسسه، شکل‌گیری درون سازمانی موسسه نیز بایستی دگرگونی می‌شد. این فرایند «برنامه‌ریزی توانمندی» نامگذاری شد.
قدم سوم در سالهای آخر دهه هفتاد و در واکنش نسبت به نظرات روز افزون تغییرات ناگهانی در محیط برداشته شد. برای مواجه شدن با این دگرگونی‌ها موسسات بازرگانی شروع به استفاده از فن واکنش استراتژیک در زمان واقعی کردند، و آن را «مدیریت مسئله» نامیدند.
تازه‌ترین تدوین استقرار برنامه‌ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک است،که روش جامع و نظام یافته‌ای برای برخورد با تغییرات است به طوری که مدیر توانایی لازم برای اداره تصمیمات را به دست آورده و با بهره گرفتن از یک سیستم خدماتی کامل با شناخت توانمندی‌های داخلی و فرصتهای محیطی زمینه رشد و پویای سازمان را فراهم کند (فروزنده دهکردی، ۱۳۸۴).
۲-۲-۴ تعاریف برنامه‌ریزی استراتژیک
برای برنامه‌ریزی استراتژیک تعاریف زیادی ارائه شده است که در این قسمت به برخی از آنها اشاره می‌شود:
این استراتژی توسط تایلر [۱۱](۱۹۷۵) بیان شد. برنامه‌ریزی جامع یا استراتژیک فرایندی است که ضمن آن اهداف و خطوط کلی فعالیت‌ها و مأموریت‌های سازمان در درازمدت تعیین می‌شود. تشخیص اولویت‌ها و تعیین اقدامات اصلی و کلیدی که برای نیل به اهداف سازمان ضروری است در برنامه‌ریزی جامع انجام می‌گیرد. این نوع برنامه‌ریزی انعکاسی از ارزش‌های حاکم بر جامعه است که معطوف به سوالات اساسی و کلیدی است، چارچوبی برای تصمیمات عملیاتی است، دارای دید بلندمدت است، در سطوح عالی سازمان انجام می‌گیرد و فراگیر است (شکل ۲-۱ ).
شکل ۲-۱: مدل طراحی استراتژی
به کمک این استراتژی سازمان بهتر می‌تواند کار کند و نسبت به محیط عکس‌العمل نشان بدهد و مدیریت قادر خواهد شد جهت‌گیری‌های خود را در آینده معین ساخته و سازمان را در مقابل تغییرات و تحولات فردا مجهز سازد. برنامه‌ریزی جامع به مدیر کمک می‌کند تصویر روشنی از سازمان و هدف‌های آن به دست آورد و فعالیت‌ واحدهای مختلف را در لوای استراتژی واحدی هماهنگ سازد. اما اینکه مدیر توانا باشد قبل از بررسی توانمندی‌های داخلی سازمان و فرصت‌ها و تهدیدها محیطی اهداف قابل دسترس را تعیین کند مطلب قابل تأملی است، اینکه مدیر به طور انتزاعی و ذهنی اهدافی را مشخص کند و بعد به بررسی وضع موجود بپردازد نتیجه مشخصی نخواهد داشت، اما اگر مدیر قبل از این که هدف را تعیین کند، با بهره گرفتن از معیارها و شاخص‌هایی به ارزیابی محیط بپردازد و فرصت‌ها و تهدیدها را همراه با روند و شدت تغییر مشخص کند، سپس به بررسی توانمندی‌های خود در زمینه نیروی انسانی، منابع مادی، امکانات و تجهیزات، تکنولوژی … بپردازد و نقطه تناسب بین توانمندی‌های داخلی و فرصت محیطی را مشخص کند بهتر می‌تواند هدف‌گذاری کند؛ یعنی بایستی اهدافی را مشخص کند که هم با توانمندی داخلی سازگاری داشته باشد و هم با فرصت‌های محیطی، در این صورت اهداف واقعی و قابل دسترس خواهد بود. با این روند استراتژی‌ها و خط‌مشی‌های انتخابی منطقی و عملی‌تر انتخاب می‌شود و سازمان با یک دید واقع‌بینانه با مسائل برخورد خواهد کرد. نکته دیگر اینکه این مدل بیشتر جنبه نظری، انتزاعی دارد که قدری کلی است که قاعدتاً اگر بخواهد بیان شود بایستی برای این جنبه نظری یک مدل عملیاتی نیز داشته باشد، البته تایلور نیز به این مهم توجه کرد و تدوین چند برنامه عملیاتی برای تحقق برنامه‌ریزی جامع را ضروری دانسته است (فروزنده دهکردی، ۱۳۸۴).
با بهره گرفتن از نظرات السن و ایدی[۱۲] (۱۹۸۲) برنامه‌ریزی راهبردی را می‌توان تلاشی منظم و سازمان یافته در جهت اتخاذ تصمیمات و مبادرت به اقدامات بنیادی تعریف کرد که به موجب آن اینکه یک سازمان (یا هر موجودیت دیگر) چیست، چه می‌کند و چرا اموری را انجام می‌دهد، مشخص خواهد شد. برنامه‌ریزی راهبردی، در بهترین شکل خود نیازمند جمع‌ آوری اطلاعات بسیار وسیع، جست‌و‌جویی گزینه‌های مختلف و تأکید بر تأثیرات آینده تصمیماتی که امروز اتخاذ می‌شوند، خواهد بود. برنامه‌ریزی راهبردی، ارتباطات و مشارکت را سهولت بخشیده، علایق و ارزش‌های ناهمگرا را با یکدیگر همسو و منطبق می‌کند و تصمیم‌گیری و اجرای موفقیت‌آمیز را تزویج و تشویق خواهد کرد (برایسون، ۱۳۸۱).
برنامه‌ریزی استراتژیک (جامع) فرایندی است که ضمن آن اهداف و خطوط کلی فعالیتها وماموریت‌های سازمان در دراز مدت تعیین می‌شود (مقدسی، ۱۳۸۹).
فراگرد برنامه‌ریزی استراتژیک مشتمل است بر هدف‌های کلان سازمان، انتخاب گزینه‌ها و روش های مناسب برای تحقق آنها و تخصیص منابع لازم برای دستیابی به آن اهداف مذکور. در واقع هدف از برنامه‌ریزی استراتژیک، کمک به سازمان‌ها برای کسب مزیت رقابتی است. گام‌های عمده فراگرد برنامه‌ریزی استراتژیک عبارتند از:
تدوین رسالت سازمان،
تعریف هدف‌های خرد و کلان،
ارزیابی منابع سازمانی، فرصت‌ها و مخاطرات محیطی،
تدوین استراتژی،
اجرای استراتژی از طریق برنامه‌های عملیاتی و
ارزیابی و انتخاب استراتژی‌های بدیل یا اصلاحی در صورت لزوم با بهره گرفتن از بازخور (رضائیان، ۱۳۸۲).
از دیگر اهداف برنامه‌ریزی استراتژیک عبارت از تعیین ماهیت یا منشور سازمان و هدایت مسیر آن می‌باشد؛ بطوریکه بتوان از این طریق به تغییرات سریع محیطی نیز پاسخ مؤثر و فعال داد. این کار از طریق تدوین چشم‌انداز، رسالت، اهداف کلان، جهت‌های استراتژیک، اهداف اختصاصی، استراتژی‌ها، و شاخص‌های اندازه‌گیری عملکرد انجام می‌گیرد. در واقع، هدف یک فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک عبارت است از:
تهیه سند یا مجموعه اسنادی که مسؤلیت‌ها، اهداف، مقاصد کلی و تاکتیکی قابل دسترس و ارزیابی را مشخص سازد،
برنامه‌های اجرایی کوتاه‌مدت و بلندمدت را بر اساس اهداف فوق تدوین کند و
بر اساس موارد فوق‌الذکر برنامه‌های مالی کوتاه‌مدت و بلندمدت را تنظیم نماید (آقا زاده، ۱۳۸۲).
۲-۲-۵ مزایای برنامه‌ریزی استراتژیک
سازمان‌ها به دلایل بسیاری به برنامه‌ریزی راهبردی می‌پردازند. طرفداران برنامه‌ریزی راهبردی در جهت ترغیب همکاران خود نوعاً از عباراتی نظیر آنچه در اینجا ارائه می‌شود، استفاده می‌کنند.
«ما با تقاضاها و خواست‌های متناقض و مغایر بسیاری مواجه هستیم و از این رو برای تعیین اولویت‌های خود به فرایند یا رویه‌ای کارساز نیازمندیم».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-07-28] [ 07:38:00 ب.ظ ]




راسل اکاف[۸] (۱۹۷۰) سه ویژگی را برای برنامه‌ریزی بر می‌شمرد:
پایان نامه - مقاله - پروژه
برنامه‌ریزی چیزی است که ما پیش از هر کاری می‌کنیم، یعنی تصمیم‌گیری مبتنی بر پیش‌بینی است.
برنامه‌ریزی هنگامی لازم است که موقعیتی که ما میل داریم در آینده بدان دست یابیم متضمن مجموعه‌ای از تصمیماتی باشد که متکی به یکدیگرند، یعنی با یک نظام تصمیم‌گیری مواجهیم.
برنامه‌ریزی فرایندی است که در جهت ایجاد یک یا چند موقعیت آتی سوق داده می‌شود که دلخواه هستند و به نظر می‌رسد روی نمی‌دهد مگر کاری صورت گیرد (کویین و همکاران[۹]، ۱۳۸۲).
برخی از مفاهیم اساسی در برنامه‌ریزی شامل:
برنامه: روش های تفصیلی و از پیش تنظیم شده برای انجام کار یا تولید محصول و ارائه خدمات را برنامه گویند.
فعالیت: یک سلسله عملیات و خدمات مشخصی است که برای تحقق بخشیدن به هدفهای سالانه برنامه طی یک سال اجرا می‌شود و منابع مورد نیاز آن از محل اعتبارات مربوط به هزینه تامین می‌شود.
خط‌مشی: راهنمایی‌های کلی و عمومی در یک سازمان را گویند.
روش: نحوه اقدام به کاری در یک سازمان در وضعیتها و حالتهای مختلف را گویند.
قلمرو: محدوده اجرایی برنامه را در یک سازمان گویند.
استراتژی: استراتژی نوعی برنامه است که هدف یا منظور اصلی سازمان را برحسب وظایف و خدماتی که به جامعه ارائه می‌کند معین می نماید.
شاخصها: در هر برنامه تعدادی از کلید واژه‌ها به کار می‌رود. به عنوان مثال ورزش قهرمانی به ورزشهایی گفته می‌شود که به صورت سازمان یافته و در چهارچوب مقررات و با بهره گرفتن از ابزار خاص برای شرکت در مسابقات رسمی به منظور کسب مقام قهرمانی صورت می‌پذیرد.
فرصت: در زمان تنظیم برنامه، برتری‌ها یا فزونی های قابل دستیابی در محیط معین برای یک سیستم معین را فرصت گویند.
تهدید: به هر یک از خطرها یا پیامدهای نامطلوب وارده از بیرون سیستم تهدید گویند.
قوت: برتری‌ها و فزونی‌های درونی یک سیستم قوت آن محسوب می‌شود.
ضعف: به هر یک از اشکال‌ها یا کاستی‌های درونی یک سیستم ضعف گفته می‌شود (سجادی، ۱۳۸۵).
۲-۲-۲ برنامه استراتژیک
برنامه استراتژیک برای کسب اهداف جامع سازمان طراحی می‌شوند، و از طریق آنها، ماموریت سازمان که تنها دلیل آنهاست، به اجرا در می‌آیند (مقدسی، ۱۳۸۹).
از نظر طبیبی و ملکی (۱۳۸۴) برنامه استراتژیک شامل بستر یا چارچوبی برای عملی ساختن تفکر استراتژیک و هدایت عملیات برای حصول نتایج مشخص و برنامه‌ریزی شده می‌باشد.
علاوه بر این، برنامه استراتژیک سندی مدون است که جهت‌های کوتاه‌مدت یا میان‌مدت سازمان را مشخص می‌کند (بدری آذرین، ۱۳۸۵).
تفاوت برنامه‌های استراتژیک با برنامه‌های عملیاتی به شرح زیر است:
برنامه‌های استراتژیک دوره‌های چند ساله و یا چند دهه را در بر می‌گیرد. برای برنامه‌های عملیاتی، اغلب دوره زمانی یکساله است.
برنامه‌های استراتژی بر بسیاری از فعالیت‌های سازمان اثر می‌گذارند، در حالی که برنامه‌های عملیاتی، دارای طیف یا دامنه بسیار محدود هستند.
اغلب هدف‌های استراتژیک به زبان ساده و کلی بیان می‌شوند. ولی این کلی گویی لازم است و سازمان می‌کوشد افراد را در مسیری قرار دهد که درباره عملیات سازمان بیندیشند. از سوی دیگر، برنامه‌های عملیاتی از برنامه‌های استراتژیک استخراج می‌شوند و دارای شرح تفصیلی بیشتری می‌باشند (استونر و همکاران[۱۰]، ۱۳۸۲).
بطور کلی، در برنامه‌های استراتژیک ما با فرآیندی سروکار داریم که طی آن باید مسیرهای مناسبی را برای تحقق رسالت و اهداف سازمان از طریق انجام فعالیت‌های درست و صحیح در یک دوره زمانی معین و با توجه به تغییر و تحولات محیطی، انتخاب و اجرا و ارزیابی نماییم.
۲-۲-۳ برنامه‌ریزی استراتژیک
انسان قرن بیست و یکم در فضای یک جامعه سازمانی زندگی می‌کند و سرنوشت او با سرنوشت سازمانی جامعه همسو شده است. هدایت و پویایی سازمان‌ها تابع نظام نوین مدیریت است، اینکه نقش مدیریت‌های تخصصی همچون مدیریت‌های مالی، تولید، فروش، تحقیق، مهندسی و … در سازمان حایز اهمیت است، برای همه محققین و نویسندگان روشن و مشخص است، ولی هماهنگی تخصص‌ها، تعیین جایگاه هر یک به اقتضای نشیب و فرازی که سازمان در طی طریق به سوی هدف با آن مواجه می‌شود و سکانداری کل سازمان وظیفه‌ای ممتاز و مشخص است که فقط در قلمرو مدیریت استراتژیک امکان‌پذیر است.
مدیریت استراتژیک، برنامه‌ای هماهنگ، جامع و پیوسته است که استعدادهای ممتاز سازمان را با محیط ارتباط می‌دهد و منظور از آن تحقق هدف‌های سازمان در چارچوب اجرای صحیح مدیریت است.
اولین قدم در تدوین مدیریت استراتژیک در سالهای آخر دهه پنجاه برداشته شد. مدیران روشی را ابداع کردند که برای کجایی و چرایی حرکت موسسه خود در آینده تصمیم‌گیری کنند، قسمت تحلیلی این روش را «طراحی استراتژی » نامیده و فرایند طراحی گروهی آن را «برنامه‌ریزی استراتژیک» خوانده‌اند (فروزنده دهکردی، ۱۳۸۴).
قدم دوم در سالهای هفتاد برداشته شد، زمانی که مدیران کشف کردند که با هر تغییر گسسته در استراتژی موسسه، شکل‌گیری درون سازمانی موسسه نیز بایستی دگرگونی می‌شد. این فرایند «برنامه‌ریزی توانمندی» نامگذاری شد.
قدم سوم در سالهای آخر دهه هفتاد و در واکنش نسبت به نظرات روز افزون تغییرات ناگهانی در محیط برداشته شد. برای مواجه شدن با این دگرگونی‌ها موسسات بازرگانی شروع به استفاده از فن واکنش استراتژیک در زمان واقعی کردند، و آن را «مدیریت مسئله» نامیدند.
تازه‌ترین تدوین استقرار برنامه‌ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک است،که روش جامع و نظام یافته‌ای برای برخورد با تغییرات است به طوری که مدیر توانایی لازم برای اداره تصمیمات را به دست آورده و با بهره گرفتن از یک سیستم خدماتی کامل با شناخت توانمندی‌های داخلی و فرصتهای محیطی زمینه رشد و پویای سازمان را فراهم کند (فروزنده دهکردی، ۱۳۸۴).
۲-۲-۴ تعاریف برنامه‌ریزی استراتژیک
برای برنامه‌ریزی استراتژیک تعاریف زیادی ارائه شده است که در این قسمت به برخی از آنها اشاره می‌شود:
این استراتژی توسط تایلر [۱۱](۱۹۷۵) بیان شد. برنامه‌ریزی جامع یا استراتژیک فرایندی است که ضمن آن اهداف و خطوط کلی فعالیت‌ها و مأموریت‌های سازمان در درازمدت تعیین می‌شود. تشخیص اولویت‌ها و تعیین اقدامات اصلی و کلیدی که برای نیل به اهداف سازمان ضروری است در برنامه‌ریزی جامع انجام می‌گیرد. این نوع برنامه‌ریزی انعکاسی از ارزش‌های حاکم بر جامعه است که معطوف به سوالات اساسی و کلیدی است، چارچوبی برای تصمیمات عملیاتی است، دارای دید بلندمدت است، در سطوح عالی سازمان انجام می‌گیرد و فراگیر است (شکل ۲-۱ ).
شکل ۲-۱: مدل طراحی استراتژی
به کمک این استراتژی سازمان بهتر می‌تواند کار کند و نسبت به محیط عکس‌العمل نشان بدهد و مدیریت قادر خواهد شد جهت‌گیری‌های خود را در آینده معین ساخته و سازمان را در مقابل تغییرات و تحولات فردا مجهز سازد. برنامه‌ریزی جامع به مدیر کمک می‌کند تصویر روشنی از سازمان و هدف‌های آن به دست آورد و فعالیت‌ واحدهای مختلف را در لوای استراتژی واحدی هماهنگ سازد. اما اینکه مدیر توانا باشد قبل از بررسی توانمندی‌های داخلی سازمان و فرصت‌ها و تهدیدها محیطی اهداف قابل دسترس را تعیین کند مطلب قابل تأملی است، اینکه مدیر به طور انتزاعی و ذهنی اهدافی را مشخص کند و بعد به بررسی وضع موجود بپردازد نتیجه مشخصی نخواهد داشت، اما اگر مدیر قبل از این که هدف را تعیین کند، با بهره گرفتن از معیارها و شاخص‌هایی به ارزیابی محیط بپردازد و فرصت‌ها و تهدیدها را همراه با روند و شدت تغییر مشخص کند، سپس به بررسی توانمندی‌های خود در زمینه نیروی انسانی، منابع مادی، امکانات و تجهیزات، تکنولوژی … بپردازد و نقطه تناسب بین توانمندی‌های داخلی و فرصت محیطی را مشخص کند بهتر می‌تواند هدف‌گذاری کند؛ یعنی بایستی اهدافی را مشخص کند که هم با توانمندی داخلی سازگاری داشته باشد و هم با فرصت‌های محیطی، در این صورت اهداف واقعی و قابل دسترس خواهد بود. با این روند استراتژی‌ها و خط‌مشی‌های انتخابی منطقی و عملی‌تر انتخاب می‌شود و سازمان با یک دید واقع‌بینانه با مسائل برخورد خواهد کرد. نکته دیگر اینکه این مدل بیشتر جنبه نظری، انتزاعی دارد که قدری کلی است که قاعدتاً اگر بخواهد بیان شود بایستی برای این جنبه نظری یک مدل عملیاتی نیز داشته باشد، البته تایلور نیز به این مهم توجه کرد و تدوین چند برنامه عملیاتی برای تحقق برنامه‌ریزی جامع را ضروری دانسته است (فروزنده دهکردی، ۱۳۸۴).
با بهره گرفتن از نظرات السن و ایدی[۱۲] (۱۹۸۲) برنامه‌ریزی راهبردی را می‌توان تلاشی منظم و سازمان یافته در جهت اتخاذ تصمیمات و مبادرت به اقدامات بنیادی تعریف کرد که به موجب آن اینکه یک سازمان (یا هر موجودیت دیگر) چیست، چه می‌کند و چرا اموری را انجام می‌دهد، مشخص خواهد شد. برنامه‌ریزی راهبردی، در بهترین شکل خود نیازمند جمع‌ آوری اطلاعات بسیار وسیع، جست‌و‌جویی گزینه‌های مختلف و تأکید بر تأثیرات آینده تصمیماتی که امروز اتخاذ می‌شوند، خواهد بود. برنامه‌ریزی راهبردی، ارتباطات و مشارکت را سهولت بخشیده، علایق و ارزش‌های ناهمگرا را با یکدیگر همسو و منطبق می‌کند و تصمیم‌گیری و اجرای موفقیت‌آمیز را تزویج و تشویق خواهد کرد (برایسون، ۱۳۸۱).
برنامه‌ریزی استراتژیک (جامع) فرایندی است که ضمن آن اهداف و خطوط کلی فعالیتها وماموریت‌های سازمان در دراز مدت تعیین می‌شود (مقدسی، ۱۳۸۹).
فراگرد برنامه‌ریزی استراتژیک مشتمل است بر هدف‌های کلان سازمان، انتخاب گزینه‌ها و روش های مناسب برای تحقق آنها و تخصیص منابع لازم برای دستیابی به آن اهداف مذکور. در واقع هدف از برنامه‌ریزی استراتژیک، کمک به سازمان‌ها برای کسب مزیت رقابتی است. گام‌های عمده فراگرد برنامه‌ریزی استراتژیک عبارتند از:
تدوین رسالت سازمان،
تعریف هدف‌های خرد و کلان،
ارزیابی منابع سازمانی، فرصت‌ها و مخاطرات محیطی،
تدوین استراتژی،
اجرای استراتژی از طریق برنامه‌های عملیاتی و
ارزیابی و انتخاب استراتژی‌های بدیل یا اصلاحی در صورت لزوم با بهره گرفتن از بازخور (رضائیان، ۱۳۸۲).
از دیگر اهداف برنامه‌ریزی استراتژیک عبارت از تعیین ماهیت یا منشور سازمان و هدایت مسیر آن می‌باشد؛ بطوریکه بتوان از این طریق به تغییرات سریع محیطی نیز پاسخ مؤثر و فعال داد. این کار از طریق تدوین چشم‌انداز، رسالت، اهداف کلان، جهت‌های استراتژیک، اهداف اختصاصی، استراتژی‌ها، و شاخص‌های اندازه‌گیری عملکرد انجام می‌گیرد. در واقع، هدف یک فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک عبارت است از:
تهیه سند یا مجموعه اسنادی که مسؤلیت‌ها، اهداف، مقاصد کلی و تاکتیکی قابل دسترس و ارزیابی را مشخص سازد،
برنامه‌های اجرایی کوتاه‌مدت و بلندمدت را بر اساس اهداف فوق تدوین کند و
بر اساس موارد فوق‌الذکر برنامه‌های مالی کوتاه‌مدت و بلندمدت را تنظیم نماید (آقا زاده، ۱۳۸۲).
۲-۲-۵ مزایای برنامه‌ریزی استراتژیک
سازمان‌ها به دلایل بسیاری به برنامه‌ریزی راهبردی می‌پردازند. طرفداران برنامه‌ریزی راهبردی در جهت ترغیب همکاران خود نوعاً از عباراتی نظیر آنچه در اینجا ارائه می‌شود، استفاده می‌کنند.
«ما با تقاضاها و خواست‌های متناقض و مغایر بسیاری مواجه هستیم و از این رو برای تعیین اولویت‌های خود به فرایند یا رویه‌ای کارساز نیازمندیم».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:38:00 ب.ظ ]




 

    1. معیارهای عملیاتی

 

الف) نرخ تحویل بموقع (ODR)، عملکرد عمومی برای قابلیت تحویل زنجیره تأمین می باشد . این معیار به عملکرد زنجیره تأمین در ارائه محصول مناسب در مکان مناسب، در زمان مناسب، در شرایط بسته بندی مناسب در مقدار مناسب و با مدارک مناسب به مشتری مناسب اشاره دارد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
ب) چرخه زمانی (CT) (تکمیل سفارش در زمان آغاز تا تکمیل یک فرایند تولید) این عملکرد به مسئولیت پذیری زنجیره تأمین اشاره دارد. اشاره به سرعت زنجیره تأمین در فراهم آوردن محصولات یا خدمات به مشتریان دارد.
ج) توانایی یا انعطاف پذیری تولید (توانایی تولید داخلی IMC) این عملکرد به انعطاف پذیری زنجیره تأمین اشاره دارد. اشاره به چابکی زنجیره تامین در پاسخگویی به تغییرات بازار برای بدست اوردن یا حفظ مزیت رقابتی می باشد(Srvulaki & Davis, 2010, Tallontire, 2001).

۲-۲-۹) شناخت زنجیره های تامین

پذیرش و به کارگیری یک استراتژی مدیریت زنجیره تامین نیازمند تلاش قابل ملاحظه و ارائه یک سری تغییـرات در جهت گیری های سازمانها است. به همین دلیل بسیار مهم اسـت کـه سـازمانها یـک اسـتنباط و درک عمیـق در جزئیات زنجیره های عرضه جاری و فرآیندهای مرتبط با آنها داشته باشـند. ایـن شـناخت باعـث جهـت دهـی بـه سازمانها در تلاش هایشان جهت تشخیص زنجیره های تامین گوناگون مرتبط با آنها و تعیین پروسه هایی که اهمیـت بیشتری در توسعه زنجیره تامین آنها دارد، می شود(Srvulaki, & Davis, 2010).

 

    1. زنجیره تامین اصلی (محوری )

 

اکثر سازمانها به طور همزمان عضو زنجیره های تامین متعددی هستند. یک سازمان در یک زنجیره، بسـته بـه نـوع زنجیره مجموعه ای از محصولات و خدمات را ارائه می کند. هر کدام از این زنجیره های تامین که سازمان جزئی از آن محسوب می شود هم حلقه های داخلی و هم حلقـه هـای خارجی دارد. در هر حال بعید است که تمام زنجیره های تامین یک سازمان اهمیت یکسـانی در تعیـین اسـتراتژی مدیریت زنجیره تامین سازمان داشته باشد. بنابراین یک سازمان باید فعالیت های زنجیره تامین خـود را بـر روی آن زنجیره هایی متمرکز کند که نقش کلیدی تـری در موفقیـت سـازمان دارد. در بحـث زنجیـره هـای تـامین اخـتلاف زنجیره های تامین داخلی و خارجی رامطرح می کنیم(Folan & Browne, 2005).

 

    1. زنجیره های تامین داخلی

 

زنجیره تامین داخلی آن بخش از یک زنجیره تامین اسـت کـه در داخـل یـک سـازمان بـه طـور مجزا وجـود دارد. زنجیره های تامین داخلی ممکن است نسبتا پیچیده باشند. در مورد ساختارهای سازمانی چند بخشی بـین المللـی موجود در بسیاری از صنایع، زنجیره تامین داخلی آنها بسیار پیچیده است. اقدام جهت شناخت متناسب زنجیره های تامین در یک سازمان، معمولا نقطه شروع مناسبی بـرای مشـارکت هـایی است که به دنبال کسب مزیت توسط مـدیریت زنجیـره تـامین هسـتند. جالـب اسـت متـذکر شـویم کـه در ایـن ساختارهای چند بخشی، کارمندان یک بخش، سایر بخشـها را بـه عنـوان تـامین کننـدگان خـارجی یـا مشـتریانی خارجی می بینند(Ellram, Tate & Billington, 2004).

 

    1. زنجیره های تامین خارجی

 

بعد از شناخت زنجیره تامین داخلی لازم است تامین بخش زنجیره های عرضه تحلیـل و توسـعه داده شـود (تـامین کنندگان و مشتریان). این عمل اهمیت بسیاری دارد چرا که فرصت هـای مهـم جهـت توسـعه، اغلـب در تـاثیرات متقابل سازمانهای گوناگون عضو زنجیره بدست می آید و از طرفی سازمان های مختلف و محصولات و خـدمات آنهـا که در تحلیل ها وارد می شوند با پیچیدگی زیادی همراه هستند. در اینگونه تحلیل ها، سازمان ها می بایست بیشتر بر روی زنجیره های عرضه ای که در موفقیت سازمان نقش مهمتری دارند، تمرکز کنند. در انتخاب اعضای خارجی می باید موضوعات مختلفی پیگیری شود. اولا موقعیت ها و شرایط رقابتی موجود در بـین اعضای آینده مدیریت زنجیره تامین شناسایی شود، اگر سازمان ها عضو زنجیره رقیب مستقیم هم نباشند تلاشـهای مربوط به مدیریت زنجیره تامین ثمربخش تر و بهره ورتر خواهد شد، در صورتی که روابط رقیبانه بین تامین کننده و خریدار موجود باشد، ممکن است محدودیت هایی در فعالیت های مشترک زنجیره بوجود آید. دوما تمام سازمان ها و نمایندگان آنها باید اهداف مشترکی را دنبال کنند، این بدان معنی نیست که تمام سازمان هـا اهـداف برابـر داشـته باشند، اما باید اهداف مربوطه آنها در طول کل زنجیره تامین سازگار باشند. سوما در صورتی که سازمان هـای عضـو زنجیره احساس کنند که مشارکت آنها سودمند و مفید نیست، مدیریت زنجیـره تـامین پتانسـیل هـای موفقیـت را کاهش می دهد. در مدیریت زنجیره تامین واحدهای مجزای تجارت یا واحدهای وظیفه ای گاهی احساس زیان می کنند (در زمینه اختیار برنامه ریزی، مسئولیت، منبع یابی). در حالیکه نتایج برای سراسر سازمان بهینـه مـی باشد. یک مدیریت زنجیره تامین خارجی موفق نخواهد بود مگر اینکه اعضای تمـام سـازمان هـای درگیـر احسـاس تعهد کنند و به این عقیده داشته باشند که از طریق مدیریت زنجیره تامین سودآوری سازمان افزایش می یابد(احمدی، ۱۳۸۴).

۲-۲-۱۰) فناوری اطلاعات در مدیریت زنجیره تامین

نقش فناوری اطلاعات در مدیریت زنجیره تامین فناوری اطلاعات از طریق ایجاد تغییر در زمینه های زیر باعث تغییر در ماهیت فرصتها و تهدیدات شده است. تغییر در چرخه حیات محصول، افزایش در سرعت توزیع محصولات، افزایش در سرعت توزیع محصولات و خدمات، عرضه محصولات و خدمات جدید، از میان برداشتن محدودیتهای موجود در بازارهای سنتی جغرافیایی و تغییر دادن توازنی که بین دو پدیده استاندارد کردن محصولات و انعطاف پذیری سازمان وجود داشت. فناوری اطلاعات باعث شده است که پدیده صرفه جویی به مقیاس دگرگون شود، مواضع ورودی از میان برداشته شوند و رابطه بین صنایع و مصرف کنندگان مختلف، بستانکاران، مشتریان و شرکتهای رقیب متحول شود(سهرابی، کزازی، و عمید، ١٣٨٨).
۲-۲-۱۰-۱) فواید اطلاعات در زنجیره تأمین
الف- موجب کاهش تغییرپذیری در زنجیره تأمین می گردد.
ب- به تأمین کنندگان در جهت انجام پیش بینی های بهتر با توجه به تغییرات بازار کمک می نماید.
ج- موجب هماهنگی سیستمها و استراتژی های تولید و توزیع می شود.
د- به وسیله ارائه تسهیلاتی برای تحویل در محل اقلام دلخواه مشتریان ، به خرده فروشان امکان خدمت رسانی بهتر به مشتریان خود را می دهد.
ه- به خرده فروشان امکان عکس العمل و وفق پیدا کردن سریعتر نسبت به مشکلات زنجیره تأمین می دهد.
و- موجب کاهش زمان تحویل می گردد(Boon-itt, & Pongpanarat, 2011).

 

                1. مزایای استفاده از سیستمهای اطلاعاتی در زنجیره تامین سازمانها و شرکتها

               

               

           

           

       

       

 

الف) کارایی بالای فرایندهای پردازش سفارشات (Order Processing)
ب) کاهش هزینه ها به وسیله مدیریت موجودی به روش “درست به موقع[۳۳]
ج) ایجاد ارتباط محکم با شرکای تجاری به خاطر سخت شدن مواجهه با یک شبکه تجاری برای رقبـا و در نتیجه بالا رفتن قدرت رقابت زنجیره
د) توانمندی بیشتر برای اختصاصی کردن محصولات و خدمات بر پایه اطلاعات حاصل از مبادلات در طول شبکه تامین(Cao, Mei, Zhang & Qingyu, 2011).
۲-۲-۱۰-۳) زنجیره های تامین سنتی و جدید
زنجیره های تامین سنتی و جدید یک زنجیره تامین تولیدی، به جریان محصـولات فیزیکـی و اطلاعـات مـرتبط از جانـب منبـع بـه سـمت مشتریان اشاره دارد. در این نوع زنجیره، فعالیتهای کلیدی زنجیره شامل برنامه ریزی تولید[۳۴]، خرید[۳۵]، مدیریت مواد[۳۶]، توزیــع[۳۷]، خدمات مشتری[۳۸] و پیش بینی فروش[۳۹] می باشد. این فرایندها برای موفقیت فعالیتهای مختلف زنجیره، چه برای تولیدکننده، چه در محلهـای انبـارش و چـه تامین کنندگان خدمات مشتری حائز اهمیت هستند. در سالهای اخیر تجارت الکترونیکی و اینترنت، بصورتی زیربنائی ویژگیهای زنجیره های تامین را دچار تغییـر کرده است. نحوه آگاهی وکسب اطلاع از محصول، انتخاب، خرید و استفاده از محصولات تغییر یافته اسـت. نتیجه این تغییرات، ایجاد زنجیـره هـای تـامین جدیـدی اسـت کـه بجای تمرکز بر محصول، بر مشتری متمرکز هستند. بالتبع، این زنجیره ها توان تولید محصولات اختصاصی را نیز دارا خواهند بود. در مدلهای زنجیره تامین سنتی، تامین کنندگان مواد اولیه یکی از دو انتهای این زنجیره را تشکیل می دهند. آنها به تولیدکننده ها و توزیع کنندگان متصلند که آنها نیز به نوبـه خـود بـا خـرده فـروش هـا[۴۰] و مصرف کنندگان نهائی در ارتباطند. با آنکه مشتریان نهائی منبع کسب درآمد و سود هستند، امـا بایـد توجـه داشت که آنها تنها بخشی از معادله در این مدل روبه جلو[۴۱] می باشند. در این زنجیـره هـای سنتی، فراینـدهای سـفارش دهـی و پیشـرفت سـفارش کـه مشـتریان، خـرده فروشـان، توزیـع کننـدگان و تولیدکنندگان را درگیر می کند، در طی امور و مکتوبات وقت گیر انجام می گیرند. در طی سالهای اخیر و در اثر توانمند شدن شرکتها بوسیله ویژگیهـای تجـارت الکترونیکـی، بسـیاری سازمانها از مدلهای کسب و کار روبه جلو؛ که در آن تولیدکنندگان، تامین کنندگان، توزیع کننـدگان و تـاجران بازار بیشترین قدرت را در اختیار داشتند، به سمت مدلهای مشتری محور و کششی[۴۲] تغییـر موضع داده اند. این مدلهای جدید کمتر محصول - محور بوده و بیشتر بر خواسـته هـای هـر مشـتری تاکیـد دارند. در پی این اتفاقات، شرکتها به تدریج متوجه شدند که نقطه تعادل در این زنجیره ها از تامین کننـدگان به سمت مشتریان در حال جابجائی است. در زنجیره های تامین سنتی، جریانی از کسب وکار برقرار بود که در آن اجزای مختلف زنجیره هیچ گونه ارتباط موثری با مشتریان نداشتند؛ در حالیکه در مدلهای جدید و مبتنی بر سازوکارهای الکترونیکی، مشتریان با تمامی حلقه های این زنجیره در ارتباطند و اطلاعات مورد نیازشان را دریافت می کنند. در این ارتباط دوطرفه، هم مشتریان سود می برند و هم تولیدکنندگان؛ چرا که مشتری دارای قدرت انتخاب بیشتری است و خدمات بهتری دریافت می کند و تولیدکننده هم با دریافت اطلاعات مورد نیاز، محصولات با کیفیت بالاتر و در زمان مورد توافق را با هزینه های کمتری تحویل داده و مزیت رقابتی خود را بالاتر می برد. نکته قابل ذکر دیگر این است که زنجیره های تامین سنتی، بر پایه سرمایه استوار بودند؛ یعنی در واقع بدون حساسیت نسبت به مشتری و بسیار کند در انطباق با شرایط جدید کسب و کار. حال آنکه زنجیره تامین مبتنی بر وب، کاملا واکنشی است و می تواند به سرعت همراه با تغییرات مدلهای کسب و کار الکترونیکی تغییر کند. مدیریت زنجیره تامین بر رویکردی مشتری محور استوار است. بر این اساس، ارتباط به موقـع و کامـل بـین همه عناصر زنجیره برای اطلاع از نیازهای مشتری و میزان تامین نیازها از ضـروریات زنجیـره اسـت. بـرای تسهیل جریان اطلاعات و مدیریت دقیق آن بستری مناسبی از نرم افزارها و سیستم های اطلاعاتی یکپارچـه و شبکه های اکسترانت و اینترانت موردنیاز است. با به کارگیری تجارت الکترونیک در زنجیره تامین نیز می توان بر مبنای مدلB2B[43] و B2E[44] بـرای توصـیف عملیـات خریـد، فـروش و مبادلـه محـصــولات، خدمات و اطلاعات ازطریق شبکه های رایانه ای و به خصوص اینترنت با تامین کنندگان بهره جست. یکی از عناصر مهم مدیریت زنجیره خودکارسازی امر خرید و فروش بین اعضای زنجیره است(شفیعی، رضایی، ابراهیمـی، ١٣٨٨).

 

  •  
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:38:00 ب.ظ ]




 

۵-۳- یافته های استنباطی

 

۵-۳-۱ بررسی فرضیات

در این تحقیق آزمون فرضیات با بهره گرفتن از سه تکنیک آماری، ضریب همبستگی پیرسون، تی تست و تحلیل واریانس انجام گرفته است. با توجه به اینکه متغیر وابسته در سطح فاصله ای سنجیده شده است، انتخاب آزمون های آماری با توجه به سطح سنجش متغیرهای مستقل در ارتباط با آن صورت گرفته است. برای آزمون فرضیه هایی که متغیر مستقل آنها در سطح سنجش فاصله ای قرار دارند، از ضریب همبستگی پیرسون و جهت آزمون فرضیه هایی که متغیرهای مستقل آنها در سطح سنجش اسمی یا ترتیبی قرار دارند، از آزمون T و F استفاده شده است که به مقایسه میانگین ها در بین گروه های متغیر مستقل در رابطه با متغیر وابسته می پردازد. تفاوت آزمون های T و F در تعداد گروه بندی متغیر مستقل می باشد.بدین ترتیب برای آزمون فرضیه های با متغیر های مستقل دارای دو گروه از آزمون T و بیش از دو گروه از آزمون F استفاده شده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
فرضیه اول: بین نظارت خانواده وبروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
جدول ۵-۱۸ نشان دهنده ضریب همبستگی پیرسون بین بروز ناهنجاری پوششی و نظارت خانواده می باشد.نتایج بدست امده از این جدول(r=-130/0) و (۰۱۰/۰sig=) حاکی از آن است که رابطه معنادار و منفی حداقل در سطح ۹۵ درصد اطمینان بین بروز ناهنجاری پوششی و نظارت خانواده پاسخگویان وجود دارد. بدین ترتیب فرضیه فوق تأیید می شود. بنابراین براساس یافته های آزمون این فرضیه مشخص شد که با کاهش نظارت خانواده پاسخگویان بر بروز ناهنجاری پوششی آنان افزوده می گردد.
جدول ۵-۱۸:ضریب همبستگی پیرسون بین بروز ناهنجاری پوششی و نظارت خانواده

 

متغیر مستقل
متغیر وابسته
نظارت خانواده
مقدار همبستگی سطح معنی داری
بروز ناهنجاری پوششی ۱۳۰/۰- ۰۱۰/۰

فرضیه دوم: بین نظارت مدرسه وبروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
جدول ۵-۱۹ نشان دهنده ضریب همبستگی پیرسون بین بروز ناهنجاری پوششی و نظارت مدرسه می باشد.نتایج بدست امده از این جدول(۰۰۱/۰-r=) و (۹۷۹/۰sig=) حاکی از آن است که رابطه حداقل در سطح ۹۵ درصد اطمینان بین بروز ناهنجاری پوششی و نظارت مدرسه پاسخگویان وجود ندارد.بدین ترتیب فرضیه فوق تایید نمی شود.
جدول ۵-۱۹:ضریب همبستگی پیرسون بین بروز ناهنجاری پوششی و نظارت مدرسه

 

متغیر مستقل
متغیر وابسته
نظارت مدرسه
مقدار همبستگی سطح معنی داری
بروز ناهنجاری پوششی ۰۰۱/۰- ۹۷۹/۰
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:37:00 ب.ظ ]




نوعی از رفتار است که به صورت اختیاری و بر اساس اراده‌ی فردی شکل می‌گیرد.
نوعی از رفتار است که به طور مستقیم پاداشی به دنبال ندارد و به‌طور رسمی از طرف سازمان مورد قدردانی قرار نمی‌گیرد.
نوعی از رفتار است که برای ارتقای اثربخشی و کارایی عملکرد سازمان و هم‌چنین موفقیت عملیات آن خیلی مهم است.
دانلود پایان نامه
نتایج بررسی ادبیات موضوع حاکی از گستردگی مطالعات صورت گرفته توسط دانشمندان این حوزه است. به‌طوری که تقریبا سی نوع متفاوت از انواع نظریه‌ها در خصوص رفتار شهروندی وجود دارد. البته بین این ‌نظریه‌ها هم‌پوشانی‌های زیادی وجود دارد، اما این موضوع نشان دهنده‌ی فقدان اجماع درباره ‌ی ابعاد این مفهوم می‌باشد (Chou & Garcia, 2011). در جدول زیر به بخشی از این نظریه‌ها توجه شده است.
جدول شماره ‏۲‑۱- ابعاد رفتار شهروندی سازمانی در پژوهش‌های مختلف

 

نام مدل ابعاد مورد توجه در مدل منبع
مدل پودساکوف رفتارهای امدادی، جوانمردی، ابتکار فردی، آداب اجتماعی، تعهد سازمانی، خود رضایتمندی و توسعه‌ی شخصی (Prajogo & McDermott, 2011; Yilmaz & Tasdan, 2009)
مدل نت میر[۲۵] جوانمردی، آداب اجتماعی، وجدان کاری، نوع دوستی (Hadizadeh M & Tehrani, 2011)
مدل لیویا
مارکوزی[۲۶]
یاری و کمک مثبت و فعال، اجتناب از رفتارهایی که به همکاران و سازمان فرد لطمه وارد کند (DiPaolo & Neves, 2009)
مدل فارح و
همکاران
آداب اجتماعی، نوع دوستی، وجدان کاری، هماهنگی متقابل شخصی و محافظت از منابع سازمانی (Hadizadeh M & Tehrani, 2011)
مدل اورگان آداب اجتماعی، نوع دوستی، وجدان کاری، جوانمردی و نزاکت (Tsui, Zhang, Wang, Xin, & Wu, 2006)

شاید بتوان گفت که معتبرترین تقسیم‌بندی ارائه شده درباره‌ی مؤلفه‌های رفتار شهروندی سازمانی توسط اورگان ارائه شده است. ابعاد این مدل عبارتند از آداب اجتماعی، نوع دوستی، وجدان کاری، جوانمردی و نزاکت. در این مدل آداب اجتماعی، وجدان کاری و نوع دوستی به عنوان مؤلفه‌های کمک‌کننده‌ی فعال و مثبت مطرح هستند. در طرف دیگر جوانمردی و نزاکت مؤلفه‌های جلوگیری‌کننده (اجتناب از وارد شدن خسارت به سازمان) هستند (Hadizadeh M & Tehrani, 2011). این ابعاد به صورت زیر تعریف می‌شوند:
آداب اجتماعی: آداب اجتماعی به عنوان رفتاری است که توجه به مشارکت در زندگی اجتماعی سازمانی را نشان می‌دهد و می‌تواند به عنوان مشارکت در فرایندهای سیاسی سازمان، ابراز عقاید، پرداختن به مسائل کاری در وقت‌های شخصی، مشارکت در رویداد‌های سازمان، حضور در جلسات و درگیر شدن با مسائل سازمانی و غیره در نظر گرفته شود (ابیلی و همکاران, ۸۹).
نوع دوستی: نوع دوستی عبارت است از کمک کردن به همکاران در عملکرد مربوط به وظایفشان زمانی که در شرایط غیر معمولی قرار دارند، کمک به افرادی که حجم کاری سنگینی دارند، کمک به افرادی که غایب بوده‌اند،کمک به تطبیق دادن افراد تازه وارد با محیط کار، اگر چه الزامی نباشد می‌توانند نشان‌دهنده‌ی نوع‌دوستی به عنوان یکی از ابعاد رفتار شهروندی سازمانی باشند (ابیلی و همکاران, ۸۹).
وجدان کاری: شامل رفتارهایی است که به شیوه‌ای فراتر از الزامات تعیین شده نقش سازمانی، یا آنچه انتظار می‌رود، از طرف کارمند در انجام وظایف روی می‌دهد. همانند کار در بعد از ساعت کاری برای سود رساندن به سازمان، یا این‌که از درخواست استراحت و مرخصی‌های اضافی خودداری نماید و از زمان استفاده‌ی بهینه را ببرد (ابیلی و همکاران, ۸۹).
جوانمردی: عبارتست از تمایل به شکیبایی در مقابل مزاحمت‌ها، اجحاف‌ها و سختی‌های اجتناب‌ناپذیر محیط کاری، بدون ابراز گله یا شکایت و یا تاکید بر جنبه‌های مثبت سازمان به جای جنبه‌های منفی آن (Hadizadeh M & Tehrani, 2011).
نزاکت: شامل رفتارهایی است که از طرف فرد به منظور جلوگیری از وقوع مشکلات کاری در ارتباط با دیگر کارکنان، صورت می‌گیرند. احترام به حقوق و امتیاز‌های دیگران، مشورت با کسانی که ممکن است تحت تاثیر تصمیم یا اقدم فرد قرار گیرند، مطلع ساختن دیگران قبل انجام هر اقدام مهمی، می‌توانند نشان‌دهنده‌ی نزاکت به عنوان یکی از ابعاد رفتار شهروندی سازمانی باشد (ابیلی و همکاران, ۱۳۸۹).
ارگان بعد از برشمردن این ابعاد، یادآوری می‌کند که هر پنج بعد رفتار شهروندی ممکن است همزمان ظهور پیدا نکنند، مثلاً افرادی که ما فکر می‌کنیم دارای بعد وظیفه‌شناسی هستند ممکن است همیشه نوع دوست و فداکار نباشند و یا این‌که برخی از این ابعاد، مانند نوع دوستی و وظیفه شناسی تاکتیکی برای تحت فشار قرار دادن مدیران سازمان باشد. یعنی کارکنان سعی می‌کنند تا با انجام این اعمال بر روند تصمیم‌گیری مدیران سازمان برای ارتقا و یا اعطای پاداش به آن‌ ها، تاثیر بگذارند. در این حالت کارکنان سازمان از ” سرباز خوب بودن” به هنر پیشه‌ی خوب بودن” تبدیل می شوند (ابیلی و همکاران، ۱۳۸۹).
مرور ادبیات دو رویکرد اصلی را در تعاریف مربوط به مفهوم رفتار شهروندی سازمانی مشخص می‌کند که برای فهم بیشتر موضوع در ادامه به تفسیر آن‌ ها پرداخته خواهد شد.

رفتار شهروندی سازمانی در قالب تمایز بین واژه‌های نقش و فرانقش[۲۷]

اولین رویکرد بیان می‌کند که رفتار شهروندی سازمانی و مفهوم سازی‌های سنتی از عملکرد شغلی سازه‌هایی متفاوت هستند. محققان اولیه‌ی موضوع، رفتار شهروندی سازمانی را مجزای از عملکرد شغلی داخل نقش تعریف کردند و تأکید کردند که به رفتار شهروندی سازمانی بایستی به عنوان رفتار فرانقشی توجه شود. ویگودا[۲۸] بیان می کند، قبلاً پیشنهاد شده بود که اندازه‌گیری بهتر رفتار شهروندی باید عناوینی را در برگیرد که نشان‌دهنده‌ی رفتارهای «درون نقش» باشد، چرا که چنین تجزیه و تحلیلی نشان می‌دهد که پاسخ‌دهندگان رفتار «درون نقش» و «فرانقش» را متمایز می‌کنند (Vigoda, 2000).
به طور کلی یک عامل مهم جهت دهنده رفتار کارکنان به این موضوع بستگی دارد که آنها یک فعالیت مشخص را در «درون نقش» و یا در «فرانقش» تعریف کنند. در مجموع پیشنهاد این رویکرد این است که اگر محققین بخواهند تا «مبانی انگیزشی رفتار شهروندی سازمانی» را بدانند، در ابتدا باید درک کنند که متصدیان شغل، چگونه مسؤولیت هایشان را مفهوم سازی می کنند و اینکه آیا آنها رفتارهای خاص را «درون نقش» یا «فرانقش» تعریف می‌کنند (Vigoda, 2000).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:37:00 ب.ظ ]