McNaughton ٢٠٠٢
توانایی سازمان در تطبیق فرایندهایش با دانش بدست امده ازتغییرات تکنولوژیکیMassa and Testa ٢٠٠٩; Daroch and
McNaughton ٢٠٠٢تعداد پیشنهادات مرتبط با فرایند تولید و محصولGoldoni and Oliveira ٢٠١٠میزان استفاده از انواع مکانیسم های جستجوی اطلاعاتGoldoni and Oliveira ٢٠١٠تعداد ایده ها و حق ثبت اختراعاتGoldoni and Oliveira ٢٠١٠
۵- فرایند ارزیابی و بازخور
برای ارزیابی فرآیندهای مدیریت دانش جهت دریافت بازخور، رویکردهای متفاوتی از جمله اندازه گیری اثرات مدیریت دانش بر عملکرد سازمانی، رویکرد کارت امتیازبندی متوازن، ارزیابی بر اساس نرخ بازگشت سرمایه، ارزیابی بر اساس چرخه عمر مدیریت دانش و پیمایش کارمندان وجود دارد (اندون، ۲۰۰۹).
“چن” و همکارانش (۲۰۰۹) اعتقاد دارند که برای ارزیابی سیستم مدیریت دانش رویکردهای متفاوتی وجود دارد. رویکرد کیفی، شامل مواردی مانند استفاده از پرسشنامه ها، مصاحبه با خبرگان و عوامل کلیدی موفقیت بوده و تحلیل های کمی نیز به شاخصهای مالی همچون نرخ بازگشت سرمایه و ارزش جاری خالص و شاخص های غیرمالی همچون دارایی های دانشیِ فرآیندها و افراد اشاره دارد. آنها همچنین معتقدند که این ارزیابی هم میتواند رویکردی داخلی (استفاده از کارت امتیازبندی متوازن و ارزشیابی فعالیت محور) داشته باشد و هم رویکردی خارجی (الگوبرداریها و بررسی بهترین اقدامات) و یا اینکه پروژه محور بوده (توجه به الگوهای اجتماعی و مدلهای مدیریت پروژه دانش) و یا سازمان محور (توجه به سرمایه های فکری) باشد.
آنچه که در این مرحله وجود دارد، توسعه مجموع های از معیارها برای این فرایند میباشد. معیارهای انتخابی برای این مرحله بایستی با اهداف سازمانی مطابقت داده شوند، برای مخاطبان معیارهای انتخابی برای این مرحله بایستی با اهداف سازمانی مطابقت داده شوند، برای مخاطبان اطلاعات مورد نیاز، شناسایی شده باشند تا بتوان معیارها را تحلیل و توزیع کرد (اندون، ۲۰۰۹).
“لین” و همکارانش (۲۰۰۷)، برای ارزیابی اثربخشی مدیریت دانش جهت دریافت بازخور از این سیستم، سه بعد کلیدی رشد دانش، گستردگی و یکپارچگی دانش را مطح نمودهاند در بعد اول، به شاخصهایی همچون میزان پیشرفت دانش در یک دوره زمانی خاص، سرعت رشد دانش در یک دوره خاص و سرعت کسب عمق دانش مربوط به رقبا و در بعد دوم به شاخصهایی همچون تعداد صنایع یا سازمانهایی که مالکیت دانشِ خاص و حیاتی را دارند، درصد تعداد سازمانها یا صنایعی که یک دانش خاص و حیاتی را دربردارند و میزان اندازهای که سازمانها، نوعی دانش خاص را با هم به اشتراک
میگذارند و در بعد سوم نیز شاخص هایی همچون توانایی یکپارچه سازی منابع دانشی مختلف، توانایی ترکیب تکنولوژی های متنوع برای توسعه محصول جدید و ظرفیت مشارکت در منشأ و مبدأهای مختلف دانش را ذکر نموده اند.
“را او” و “اوسی بریسون” (۲۰۰۷) در تحقیق خود برای تعریف کیفیت سیستم های دانشی شاخص های زیر را مطرح نمودند:
صحت دانش موجود، سازگاری (میزان سازگاری اقلام دانشی در منابع دانشی با هم، میزان سازگاری اقلام دانشی در منبع دانشی با قوانین سازمان)، مدت زمان بازبینی و تأیید دانش برای ورود به پایگاه دانش، میزان هماهنگی و یگانگی در تعبیر و تفسیر دانش موجود، میزان توجه به جزئیات دانش، میزان ارتباط دانش موجود با موفقیت کسب و کار، میزان دانشِ جدید به کار گرفته شده در سیستم، میزان همراهی دانش موجود با تغییرات محیط کلان کسب و کار.
همچنین میتوان شاخصهایی همچون میانگین زمان حل مسئله، میزان سطح یادگیری فردی، میزان سطح یادگیری سازمانی، بهبود توانمندی های کارمندان، بهبود کیفیت استراتژی سازمان، بهبود ارتباطات با مشتری، بهبود ارتباطات با تأمین کنندگان، کاهش زمان چرخه عمر محصول، محصولات و خدمات جدید، بهبود زمان ورود به بازار و بهبود فرآیندهای کسب و کاری، افزایش نوآوریها، مشارکتها و همکاریهای بهتر و سریعتر، ارتقای کیفیت تصمیم گیریها و افزایش داراییهای فکری اثربخش را نیز لحاظ نمود (ویلد و گریس، ۲۰۰۸).
“پتروساارتگا” و همکاران (۲۰۱۰) که به رابطه نوع ساختار سازمانی با عملکرد مدیریت دانش پرداخته بودند، برای ارزیابی کلی عملکرد مدیریت دانش، شاخصهایی همچون میزان ارائه ایدههای جدید برای محصولات و خدمات، میزان ارائه ایده های جدید در مورد فرآیندهای تولید، پاسخ دهی سریع به مشتری و اجازه اصلاحیه های تکمیلی را لحاظ کردند.
با توجه به مرور صورت گرفته، مجموعه عواملی به عنوان شاخصهای این فرایند انتخاب شده اند، که در جدول ۶ ذکر گردیده اند:
جدول ۲-۶: شاخصهای فرایند ارزیابی و بازخور در زنجیره تأمین جمع آوری توسط شفیعی نیکابادی (۱۳۹۱)
شاخص | محقق |
بهبود ارتباطات اعضای زنجیره | Goldoni and Oliveira ٢٠١٠; McAdam and McCreedy ١٩٩٩; Wild and Griggs ٢٠٠٨ |