کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



قالب یک گروه خاص و متمایز از بقیه مشخص ‌کرده‌است که این ویژگی ها عبارتند از: کانون کنترل، عزت

نفس، قدر تطلبی، سازگاری با موقعیت و…(رابینز ، ترجمه فارسی ،۱۳۸۳:۱۴۳).

که ذیلاً به شرح مختصر هریک از آن ها و نقش آن ها در رفتار سازمانی پرداخته می شود.

١-کانون کنترل [۴۸]

مفهوم کانون کنترل، به عنوان یک ویژگی شخصیتی،نخستین بار توسط «راتر» در سال ١٩۵۴ مطرح شد. کانون کنترل به معنای اعتقاد شخص ‌در مورد کنترل رویدادهاست؛ به عبارت دیگر، شخص تا چه میزان، وقوع رویدادها را در کنترل خود می­بیند یا چه اندازه به عواملی مانند شانس، سرنوشت و دیگران بر رویدادهای مربوط به خود معتقد است (اشرف ،۱۸:۱۳۸۳).

« ریچارد سون» معتقد است کانون کنترل به ارزشیابی فرد از خود در کنترل مسئولیت جریان وقایع خوشایند و ناخوشایند زندگی و تجربیات او ارتباط دارد یا به عبارتی دیگر، تصویری است که فرد از اعتقادی که درباره کنترل عناصر زندگیش دارد، یعنی فرد اعتقاد دارد که وضعیت­ها و موقعیت­های زندگی او در کنترل رویدادهای برونی است یا در کنترل رویدادهای درونی که او قادر است آن ها را تعیین نماید ریچاردسون ، (۲۰۰۰) یا به عبارت دیگر، کانون کنترل در واقع شاخصی است که انسان چگونه درباره سرنوشت و عاقبت کارخویش فکر م یکند. بر این اساس، افراد را ‌می‌توان به دو گروه درونگرا و برونگرا تقسیم کرد:

الف) افراد درونگرا، خود را حاکم بر سرنوشت خود می­دانند و مسئولیت موفقیت ها و شکست های خود

را به گردن می گیرند. کانون کنترل درونی با واقع بینی، شناخت و منطقی بودن همراه است.

ب) افراد برونگرا، تمایل دارند شکست­ها و موفقی تهای خود را به افراد یا چیزهای غیر از خود استناد دهند. آن ها نه به خودشان پاداش می­ دهند و نه خود را سرزنش و شماتت ‌می‌کنند، لذا چنین افرادی چنانچه در کار خود موفق شوند، آن را دلیل بر ساده بودن تکلیف می­دانند و شکست خود را به سختی و دشواری کار نسبت می‌دهند( سلطانی و روحانی ۱۳۸۱:۹).

کانون کنترل در تفسیر رفتارهای سازمانی کاربرد بسیاری دارد، « مشبکی »معتقد است: افرادی دارای موضع کنترل داخلی هستند، تمایلشان به انجام امور جهت به دست آوردن نتیجه کارها بسیار زیاد« است و دارای انگیزه بالایی هستند و بالعکس افرادی که موضع کنترل خارجی هستند، معمولا نتیجه عملکردشان ضعیف بوده و انگیزه کاری ضعیفی دارند، زیرا خود را در ب هوجود آوردن نتایج کار، دخیل نمی­دانند(مشکی ۱۳۸۵:۱۲۶).

« سنتو» می‌گوید، کانون کنترل بر موفقیت افراد تاثیر می‌گذارد. افرادی که دارای مرکز کنترل درونی هستند، در این تضاد موفقیت هستند و به دنبال هیجان بیشتری می‌باشند و یادگیری را دوست دارند. این ها به دنبال به دست آوردن اطلاعات هستند، اما افرادی که دارای کانون کنترل برونی هستند، برای یادگیری، تلاش کمتری خواهند داشت (سنتو، ٢٠٠۵).

برو نگراها در نقش های مدیریتی رده بالا موفق تر عمل می‌کنند. آن ها اغلب در کارها و تکالیف می‌دانی، نظیر مدیر فروش، مدیر خرید و…. بهتر رفتار می­نمایند، در صورتی که افراد درون گرا تمایل دارند در پست هایی که لازمه انجام آن، تفکر، تعمق و تمرکز حواس بیشتر و تجزیه و تحلیل بیشتر و حساسیت نسبت به احساسات درونی مردم است، انجام وظیفه کنند، حسابداری، کامپیوتر و…. از جمله این مشاغل محسوب م یشود. به طور خلاصه، به نظر می‌رسد که کانون کنترل می‌تواند در سازما نهای امروزی به عنوان پایه ای برای افزایش بهره وری منابع انسانی و عملکرد سازمان از طریق آموزش، ایجاد انگیزش کاری، بهبود سلامت روانی و جسمانی، فهم، کنترل و تفسیر بسیاری از رفتارهای موجود در سازمان، انتخاب و انتصاب افراد برای مسئولیت ها و مشاغل خاص، ایجاد نظام تشویق و پاداش مناسب، ارزیابی صحیح مدیران و کارکنان از دلایل رفتار خود و دیگران و … کاربرد داشته باشد(اشرف،۱۳۷۹:۲۳).

٢-عزت نفس[۴۹]عزت نفس عبارت است از: میزان و درجه­ای که شخص برای خود ارزش قایل است (ساعتچی ،۱۳۷۵۰:۳۶۳) . عزت نفس یعنی احساسات و عقاید فرد درباره توانایی­ ها، شایستگی­ها و ویژگی یهای خود؛ عزت نفس مطلوب یعنی از توانایی­ ها و ضعف­های خود آگاهی داشتن، مسئولیت­های خود را به عهده گرفتن، خود را تأیید کردن و به نیازهای خود پاسخ دادن. عزت نفس مطلوب، یعنی هدف هایی داشتن و برای نیل به آن ها،راه هایی را برگزیدن (زمانی ۱۳۸۴:۱).

«رابینز» میزان یا درجه ای که افراد خود را دوست دارند(یا دوست ندارند)را مناعت طبع یا عزت نفس می­داند(رابینز، ترجمه فارسی ۱۳۸۳:۱۴۹).با توجه به بررسی­ های به عمل آمده، اشخاصی که از عزت نفس بیشتری برخوردارند، در مقایسه با اشخاص فاقد عزت نفس در برابر شداید زندگی و مشکلات مقاومت بیشتری از خود نشان می­ دهند و هرکس مقاومت و مداومت داشته باشد، امکان موفقیتش نیز بیشتر می­ شود (براندن ، ترجمه فارسی۱۳۸۴:۲۵). افرادی که از عزت نفس بالایی برخوردارند، افرادی دارای ابراز وجود، مستقل و خلاق هستند، آن ها اهداف والایی را سرلوحه کار خود قرار م یدهند و به دنبال پیشرفت و ترقی مشخصی هستند، به دنبال مشاغل و پست­های سازمانی بالاتر می‌باشند و اهل ریسکند.

عزت نفس، نوع شغل و حرفه و موقعیت شخص را در سازمان تحت الشعاع خود قرار می‌دهد و در هنگام انجام وظیفه، کمیت و کیفیت کار وی را تحت تأثیر قرار می­دهد (سلطانی و روحانی ،۱۳۸۱:۹).

افرادی که دارای عزت نفس سازمانی بالا هستند، نوعاً خود را مهم، معنی دار و ارزشمند می­دانند و به طور متوسط اثربخش­تر از کارکنانی هستند که عزت نفس سازمانی کمتری دارند، آن ها بهتر کار ‌می‌کنند؛ ‌در مورد کارفرمای خود نگرش مساعدتری دارند و کمتر به ‌رها کردن کار خود فکر می‌کنند.

٣- قدرت طلبی و اقتدارگرایی[۵۰]

اقتدارگرایی شامل پذیرش کورکورانه قدرت است. افراد قدرت طلب، اعتقاد به اطاعت و فرمانبرداری از قدرت را دارند (حقیقی و دیگران ،۱۰۹ :۱۳۸۴). آثار اولیه «ادورنو[۵۱]» و همکاران وی (۱۹۵۰) نشان می­دهد که این صفت اقتدارگرایی در مردم بسیار متفاوت است. گرایش اقتدارطلبانه، دارای چندین ویژگی است که تمامی آن ها بر مشخصه‌ های قدرت و موقعیت متفاوت افراد تکیه می‌کند. شخصیت اقتدارطلب در برابر مرئوسان، زیاده طلب، زورگو و کنترل کننده است. در برابر روسا، مطیع و فرمانبردار، از نظر ذهنی خشک و انعطاف ناپذیر، بیمناک از تغییر و تحول، بی اعتماد نسبت به دیگران و سرانجام اینکه به جای انتقاد، واکنش خصمانه دارد. در محیط های کاری، پیامدها و نتایج اینگونه تفاوت های فردی می ­تواند بسیار مهم باشد. برای مثال «وروم[۵۲]» پی برد که کارکنان قدرت طلب، تحت شرایط نظارت مطلق، کارآمدتر هستند.«شاو» پی برد که افراد قدرت طلب از قواعد و هنجارهای گروه متعلقه خود بهتر تبعیت می‌کنند. این افراد در برابر اجتماع گروهی بهتر از افراد دموکرات، سازش نشان می­ دهند( محمدزاده و مهرورزان،۱۳۷۵:۱۰۵).

«رابینز» معتقد است:در جایی که شغلی نسبت به احساسات دیگران حساس باشد و با موقعیت­های درحال تغییر و پیچیده، توانایی تطبیق داشته باشد، بین شخصیت اقتدارگرا و عملکرد، رابطه ای منفی ب موجود می‌آید. از طرف دیگر در جایی که تعداد مشاغل فراوان است و موفقیت به انطباق بسیار با قوانین و آیین نامه ها بستگی داشته باشد، بی گمان عملکرد کارمندان اقتدارگرا، عالی خواهد بود(رابینز، ترجمه فارسی ۱۳۷۳:۳۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-29] [ 03:09:00 ق.ظ ]




در پژوهش آلبانو (۲۰۰۳)، میزان شیوع آن در بین کودکان از ۱۲ تا ۱۶ درصد در جمعیت عمومی گزارش شده است. همچنین گزارش شده است که از میان کودکانی که به دلیل اختلال های روانی برای درمان ارجاع می‌شوند بیش از ۳۰ درصد بر اساس تشخیص اولیه، اختلالات اضطرابی دارند. در کودکانی که به دلیل اختلالات اضطرابی ارجاع می‌شوند، اضطراب اجتماعی تشخیص ثانویه متداول در مرتبه اول و بعد از آن اضطراب جدایی است (آلبانو،۲۰۰۳).

این تغییر پذیری در شیوع اختلالات اضطرابی احتمالا به نقش متغیرهای اجتماعی، محیطی و فرهنگی در این اختلالات بستگی دارد (فورمارک، ۲۰۰۲). فورمارک (۲۰۰۲) معتقد است عوامل چندگانه ‌ای در تفاوت گزارش شیوع این اختلالات نقش دارند: الف) ملاک های تشخیصی مختلف که در ویراست های مختلف DSM و یا در نظام های مختلف طبقه بندی به کار رفته اند و ب) مشکل در تعریف عملیاتی ملاک آسیب توسط محققان.

بررسی های همه گیرشناختی نشان داده که دختران بیشتر از پسرها به اضطراب مبتلایند، اما در نمونه های بالینی اغلب عکس آن صادق است. دلیل این تفاوت در مشاهدات معلوم نیست (سادوک و سادوک، ۱۳۹۱).

۲-۱-۴٫ نظریه های روانشناختی پیرامون اضطراب کودکی

۲-۱-۴-۱٫ دیدگاه روانکاوی

برای روشن شدن دیدگاه روانکاوی ‌در مورد اضطراب در دوره کودکی، لازم است نخست رویکرد پایه‌گذار این مکتب در رابطه با اضطراب را از نظر بگذرانیم. فروید اضطراب را (درد روانی) نامیده است. یعنی به همان صورت که اگر بدن دچار زخم، التهاب و بیماری گردد، اولین نشانه آن به صورت تب ظاهر می شود . اگر فرد از نظر روانی دچار مسئله و مشکل شود، اولین نشانه آن به صورت اضطراب جلوه گر می شود . اضطراب هم علت محسوب می شود هم معمول یعنی علت بسیاری از ناراحتیهای روانی اضطراب است. همچنین هر گاه شخصی با یک مسئله و مشکل روانی مواجه گردد که موجب به هم خوردن تعادل روانی گردد، احساس اضطراب می‌کند (هلر،۱۳۸۹).

بر خلاف ترس که معمولاً پاسخی است به یک تهدید معلوم و شناخته شده، اضطراب احساسی است نا مشخص از تشویش و ناراحتی در پاسخ به خطر ناشناخته. اضطراب روانی درونی است و شخص را نسبت به تهدید های نامعلوم و مبهم گوش به زنگ و آگاه می‌سازد و او را وا می‌دارد تا بر علیه آن عملی دفاعی انجام دهد . مکانیزم‌های دفاعی، تدبیر های نا خود آگاه «من» هستند که فرد برای مقابله با اضطراب و حفظ خویش از خطرات آن را به کار می‌گیرد (پروچاسکا و نورکراس،۱۳۹۱).

فروید معتقد است که غریزه همیشه در حال فشار آوردن برای ارضا شدن عمل می‌کند. در مقابل محرمات جامعه سعی در محدود کردن ارضا دارند، لذا فعالیت های دفاعی به وجود می‌آید و تمام رفتارها توسط غرایز بر انگیخته می شود، پس همه ی رفتارها از این نظر علیه اضطراب با شدتهای مختلف در افراد مختلف دفاع می‌کنند. وی چندین مکانیزم دفاعی را اصل مسلم می‌دانست و اعلام نمود که ما به ندرت فقط از یکی از آن ها استفاده می‌کنیم و در مقابل اضطراب ممکن است از چندین مکانیزم دفاعی به طور همزمان استفاده کنیم، لذا ممکن است تداخل بین مکانیزم‌ها به وجود آید. با اینکه مکانیزم‌ها از نظر خصوصیت فرق می‌کنند ولی دارای دو ویزگی مشترک هستند؛ اول اینکه آن ها انکار تحریفی واقعی دارند و دوم اینکه آن ها به صورت غیر هشیار عمل می‌کنند و ما از وجود آن ها آگاه نیستیم، بدان معنی که در سطح هشیار، تصاویر ذهنی تحریف می شود و یا به صورت غیر واقعی از خود و از محیط مان در ذهن ایجاد می شود (هلر،۱۳۸۹).

نظریه پردازان روانپویشی و بسیاری از متخصصان دیگر معتقدند تعیین کننده های عمده اختلالات اضطراب حوادث درون مرزی و انگیزه های نا خودآگاه هستند. آن‌ ها بر این باورند که وقتی خود در معرض خواسته های محیطی افراطی قرار می گیرند یا وقتی بین نظام نهاد – خود – فراخود تنش وجود دارد، اضطراب تجربه می‌شود. آن ها این تفسیر را بر مشاهدات و استنباط‌های بالینی پایه می‌گذارند . اضطراب به عنوان واکنش هشدار دهنده ای تعبیر می شود که وقتی بروز می‌کند که شخص مورد تهدید قرار می‌گیرد . اینکه فرد چطور با هشدار اضطراب انطباق حاصل می‌کند، به شدن آن و جریانی که آن را ایجاد می‌کند و شخصیت فردی که به هشدار ها پاسخ می‌دهد، بستگی دارد . تجربه بعضی اضطراب های آشکار طبیعی است، میزان اضطراب و ماهیت تهدید، طبیعی بودن یا غیر طبیعی بودن حالت اضطراب را تعیین می‌کند (هاریهاران و راث،۲۰۰۸).

نظریه پردازان روانپویشی به طور مکرر از علل ایجاد کننده اضطراب که به صورت بالینی در دوره کودکی بروز می کند، یاد می‌کنند. این عوامل مشتملند بر ادراک فرد از ناتوانی در مقابل فشارهای محیطی، جدایی یا انتظار مطرود شدن، فقدان یا از دست دادن حمایت‌های عاطفی به عنوان نتیجه ای از تغییرات محیطی ناگهانی، تکانه های غیر منتظره یا خطرناک که در شرف نفوذ به هشیاری هستند و تهدید یا انتظار عدم تأیید و کناره گیری از عشق . بیشتر روان‌کاوان معتقدند که این گونه رفتارها وقتی رخ می‌دهند که کودک ‌در مورد لگام گسیختن اضطراب و حذف آن مشغولیت ذهنی پیدا می‌کند. در نظر آن ها، کودک با کسب آگاهی نسبت به ریشه‌های ناهشیار اضطراب می‌تواند فعالیت خود را در جهت اصلاح یا حذف رفتار ناخواسته جهت بدهد (لیشنرینگ و همکاران،۲۰۰۴).

بر اساس نظریه روان تحلیل گری کلاسیک، کودک مبتلا به اضطراب به وسیله تثبیت در مرحله دهانی، مرحله اول رشد روانی جنسی مشخص می شود. به دلیل اینکه انواع شخصیت بعد از تثبیبت روانی- جنسی در مرحله مربوطه نامگذاری می‌شود، شخصیت کودک مبتلا به اضطراب، معمولاً در نظریه روان‌تحلیل‌گری کلاسیک شخصیت دهانی نامیده می‌شود. اگرچه ارتباط بین تثبیبت روانی جنسی و رگه های شخصیت بعدی برای بعضی انواع اختلالات اضطرابی نسبتاً نامفهوم به نظر می‌رسد، برای شخصیت‌های دهانی اعتقاد بر این است که که این رابطه‌ای نسبتاً سرراست است. ‌به این خاطر که نقش دهان در زندگی انسانی همیشه مورد تأیید شده و پذیرفته شده است (اگل،۲۰۰۹).

اعتقاد بر این است که ناکامی در مرحله دهانی منجر به تحمل دوسوگرایی بین گرسنگی و پرخاشگری نمی شود. در نتیجه در مراحل بعدی رشد همیشه به نظر می‌رسد که نیازمند چیزی بیشتری هستند و حتی وقتی که نیازهایشان برآورده می شود، متخاصم باقی می‌مانند. لذا این کودکان تحمل ناکامی و عدم حمایت را ندارند و زمانی که خود را در برابر دنیای متخاصمی که فرافکنی خصومت خودشان به دنیا‌ است، قرار می گیرند، مضطرب می‌شوند. ‌بنابرین‏ عقاید روانتحلیلگری به ارتباط بین تثبیت دهانی و ابتلا به اضطراب اشاره دارد (کرنبرگ،۲۰۰۴).

۲-۱-۴-۲٫ دیدگاه رفتاری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:09:00 ق.ظ ]




احتمال دارد که در آینده به تعهدات قراردادی عمل نشود و قرارداد منفسخ گردد، یا ممکن است تعهدات قراردادی به صورت کامل انجام شود و در مدت تعیین شده قرارداد از حالت تزلزل خارج گردد؛ که در این صورت معلّق علیه واقع نخواهد شد. زیرا تعهدات ساقط شده است.

۵- انحلال احتمالی ناشی از اعمال ارادۀ عاقدین پس از عقد نباشد

انحلال و گسیخته شدن احتمالی عقد به واسطه شرط فاسخ، نباید ناشی از اعمال ارادۀ طرفین یا یکی از آن ها پس از انعقاد عقد باشد. با وقوع معلّق علیه احتمالی، عقد باید قهراً و خود بخود منحل گردد؛ بدون اینکه اراده عاقدین نقشی در آن داشته باشد.

طرفین عقدی را که به وجود آورده اند، انحلال قهری آن را هم در ضمن آن به صورت معلّق انشاء کرده‌اند. پس در صورت وقوع معلّق علیه، عقد خود بخود و قهراً منحل می‌گردد بدون اینکه نیاز به اعمال ارادۀ عاقدین (اقاله) یا عمل حقوقی (مثل فسخ) باشد.[۱۴۳]

مثلاً در قرارداد اجاره اراضی دولتی شرط می شود در صورتی که مستأجر عین مستأجره را به دیگری اجاره دهد یا چیزی در آن کشت نکند قرارداد اجاره منحل می‌گردد. در این صورت اگر معلّق علیه شرط فاسخ محقق شود، قرارداد قهراً و خود بخود بدون نیاز به اعمال اراده طرفین یا یکی از آن ها، منحل می‌گردد.

۶- مخالف مقتضای ذات عقد نباشد

شرط فاسخ نباید مخالف مقتضای ذات عقد باشد. در صورت مخالفت شرط فاسخ با مقتضای ذات عقد، نمی توان انحلال آن را معلّق بر یک امر احتمالی کرد؛ تا پس از وقوع معلّق علیه، خود بخود منحل گردد (بند ۱ ماده ۲۳۳ ق.م. و ماده ۱۰۶۹ ق.م.).

مثلاً، زنی که سه بار طلاق گرفته است؛ در عقد نکاح با مرد دیگر شرط کند که به محض وقوع دخول، عقد نکاح وی به طور شرط نتیجه منحلّ باشد. شرط مذکور فاسد و مفسد نکاح است؛ زیرا نکاح فقط با طلاق و یا فسخ مرتفع می شود.[۱۴۴]

۷- مدت داشته باشد و مجهول نباشد

شرط فاسخ نیاز به مدت دارد و نمی تواند مجهول باشد. مانند اینکه مؤجر، در ضمن عقد اجاره یک خانه شرط می‌کند، هر گاه فرزندش از مسافرت برگشت یا ازدواج کرد قرارداد اجاره منحل گردد؛ بدون این که مدتی برای بازگشت فرزند از سفر یا ازدواج او تعیین کرده باشد.

سئوال، آیا عقد و قراردادی که شرط فاسخ بدون ذکر مدت در ضمن آن شرط شده است صحیح است؟ یا این که شرط و عقد همانند عقد خیاری که مدت برای خیار معین نشده باشد محکوم به بطلان است؟

طبق ماده ۴۰۱ ق.م. ایران «اگر برای خیار شرط‌، مدت معین نشده باشد هم شرط خیار و هم بیع باطل است» در این صورت آیا می توان معلّق علیه با مدت نامعلوم و مجهول در شرط فاسخ را با خیار شرط بدون مدت و مجهول، متحدالملاک دانست؟

برخی از حقوق ‌دانان، احکام «انفساخ به شرط رد ثمن» را همانند خیار شرط دانسته و هر حکمی که ‌در مورد خیار شرط گفته شده را در شرط فاسخ نیز صادق دانسته اند.[۱۴۵]

برخی از حقوق ‌دانان هم، بطلان عقد مشروط با شرط خیار را که مدت آن مجهول باشد چنین توجیه کرده‌اند که، سبب تزلزل مالکیت خریدار نسبت به مبیع و فروشنده نسبت به ثمن در مدت خیار خواهد بود و هر اندازه مدت خیار بیشتر باشد از ارزش مورد معامله کاسته می شود. در صورتی که مدت خیار شرط مجهول باشد، ارزش آن به میزان مجهولی، کاهش می‌یابد و این امر سبب مجهول شدن مورد عقد و شمول بند ۲ ماده ۲۳۳ ق.م. نسبت به آن و در نتیجه بطلان آن می‌شود. [۱۴۶]

بعضی از فقها، از این جهت که شرط در عوض مؤثر است مجهول بودن آن را موجب جهل به یکی از دو مورد عقد و در نتیجه بطلان آن دانسته اند.[۱۴۷]

به نظر یکی از حقوق ‌دانان «مسلّم است که عقد مشروط به شرط خیار به مدت مجهول از جهت فقهی نیز مانند قانون مدنی باطل است. منتها منشأ تحلیلی این بطلان غرری بودن معامله به استناد احادیث[۱۴۸] مربوط می‌باشد، نه مجهول بودن مورد معامله.[۱۴۹] مسلّماً جهل به ارزش مورد معامله نمی تواند سبب بطلان عقد گردد بلکه در مواردی که این جهل به ارزش موجب توجه ضرر به یکی از طرفین شود این طرف می‌تواند در صورت اجتماع شرایط مربوطه به استناد خیار غبن معامله را فسخ کند.»[۱۵۰]

با ملاحظه آنچه ذکر شد، ملاک بطلان عقد مشروط به شرط خیار با مدت مجهول، در ماده ۴۰۱ ق.م.، غرری بودن عقد است و مبنای مادۀ مذبور اجتناب از غرر در معاملات است. پس، به نظر می‌رسد در عقد صحیحی نیز که شرط فاسخ با مدت مجهول در ضمن آن درج شده است، همین غرر وجود داشته و شرط و عقد باطل هستند. در عقد اجاره نیز، که معلّق علیه آن منوط به بازگشت فرزند مؤجر از سفر یا ازدواج در مدت غیر معلوم شده، غرر وجود دارد؛ در نتیجه هم شرط و هم عقد مذبور باطل می‌باشد. زیرا هنگام تشکیل عقد معلوم نیست که این عقد تا چه زمان دوام خواهد داشت و چه موقع با حصول معلّق علیه منحل خواهد شد. در مجهول بودن دوره تزلزل عقد (معلوم نبودن زمان تزلزل عقد) به عنوان یکی از موارد غرر، تفاوتی بین انحلال عقد به علت ارادی مربوط به یکی از دو طرف یا به علت قهری (خارج از ارادۀ طرفین) وجود ندارد. به عبارت دیگر تفاوتی بین مجهول بودن مدت در خیار شرط به عنوان یکی از موارد غرر، که انحلال عقد در آن به صورت ارادی می‌باشد با شرط فاسخ، که انحلال به صورت قهری اتفاق می افتد وجود ندارد. هم در انحلال قهری و هم در انحلال با اراده یکی از طرفین قرارداد اگر مدت تعیین نشده باشد یا مجهول باشد، بطلان معامله به جهت وجود غرر در معامله می‌باشد.[۱۵۱]

ممکن است گفته شود: حکم ماده ۴۰۱ ق.م. مبنی بر بطلان شرط و عقد به علت معین نبودن مدت شرط از موارد استثنایی و خاص بوده که نمی توان حکم آن را به موارد دیگر تسری داد. در اینجا به لحاظ غرری بودن عقد و بلاتکلیف بودن طرفین عقد حکم به بطلان چنین بیعی صادر شده و این حکم صرفاً ناظر به خیار شرط با مدت مجهول خواهد بود. اما این موضوع قابل بحث و بررسی می‌باشد؛ که در این مبحث نمی گنجد.

تا اینجا هر چه در رابطه با لزوم مدت در شرط فاسخ گفتیم، مربوط به مواردی است که شرط فاسخ (معلّق علیه آن)، واقعاً بدون مدت باشد. گاهی ممکن است مدت در شرط فاسخ وجود داشته باشد اما به صراحت مشخص نشده باشد؛ در این صورت باید با بهره گرفتن از قرائن و شواهد موجود، مدت معلّق علیه در شرط فاسخ را تشخیص داد. گاهی هم به جهت ماهیت عقد، عرف موجود، احسان و مصلحت، نیازی به تعیین مدت نیست.

۷-۱- وجود مدت برای شرط فاسخ به صورت ضمنی

گاهی مدت در شرط فاسخ وجود دارد اما به صراحت مشخص نیست؛ بلکه به صورت ضمنی مشخص است. در این صورت با بهره گرفتن از قرائن، اَمارات، اراده طرفین و دیگر مواردی که می توان با بهره گرفتن از آن وجود مدت در شرط فاسخ را تشخیص داد، وجود مدت را ثابت می‌کنیم.

مثال هایی برای وجود مدت در شرط فاسخ به صورت ضمنی، عبارتند از؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:09:00 ق.ظ ]





۱- ۴ جنبه جدید بودن و نوآوری در پژوهش

امروزه در میان صنایع موجود در جهان، صنعت خودرو به‌ عنوان یکی از صنایع پر رونق و پرسود در جهان به حساب آمده و به دست آوردن سهمی از این بازار بسیار مهم تلقی می‌شود. از طرفی فناوری اطلاعات مدیریت ارتباط با مشتری با تکیه بر ابزارهای فناوری اطلاعات نیز تأثیر بسزایی در جذب بازار فروش این حوزه از متغیرها خواهد داشت. در این تحقیق با بررسی تحقیقات پیشین در زمینه فناوری اطلاعات جهت بهبود ابزاری برای مدیریت ارتباط با مشتری، پست‌های الکترونیکی، کاتولوگ‌های آنلاین، پاسخ‌دهندهای خودکار، وب سایت، پورتال ها به‌ عنوان متغیرهای در فناوری اطلاعات در نظر گرفته شده است و بر مدیریت ارتباط با مشتری تاثیر می‌گذارد. به نظر می‌رسد تحقیقاتی نظیر پژوهش حاضر بتواند تأثیر این فناوری‌ها در تحولات سازمان را پوشش دهد.



۱- ۵ اهداف پژوهش

۱- ۵- ۱ هدف اصلی:

– بررسی نقش فناوری اطلاعات جهت بهبود، ابزاری برای مدیریت ارتباط با مشتری

۱- ۵- ۲ اهداف فرعی:

– شناخت سازه‌های تأثیرگذار فناوری اطلاعات جهت بهبود، ابزاری برای مدیریت ارتباط با مشتری

– اندازه‌گیری سازه‌های تأثیرگذار فناوری اطلاعات جهت بهبود، ابزاری برای مدیریت ارتباط با مشتری

– رتبه‌بندی سازه‌های تأثیرگذار فناوری اطلاعات جهت بهبود، ابزاری برای مدیریت ارتباط با مشتری

– طراحی مدل بهینه سازه‌های تأثیرگذار فناوری اطلاعات جهت بهبود، ابزاری برای مدیریت ارتباط با مشتری

۱-۵- ۳ هدف کاربردی:

این پژوهش می‌تواند برای کلیه ایران خودروها، نمایندگی ها، و همچنین شرکت های بزرگ به عنوان یک راهنمای عملی مفید واقع شود.

۱- ۶ فرضیه ‏های پژوهش

۱- ۶ – ۱ فرضیه اصلی:

فناوری اطلاعات (جهت بهبود)، بر روی مدیریت ارتباط با مشتری تاثیر مثبت و معناداری دارد.

۱- ۶- ۲ فرضیه های فرعی:

– پست الکترونیک بر مدیریت ارتباط با مشتری تاثیر مثبت و معناداری دارد.

– وب سایت ها بر مدیریت ارتباط با مشتری تاثیر مثبت و معناداری دارد.

– کاتالوگ های آنلاین بر مدیریت ارتباط با مشتری تاثیر مثبت و معناداری دارد.

– پورتال ها بر مدیریت ارتباط با مشتری تاثیر مثبت و معناداری دارد.

– پاسخ دهنده های خودکار بر مدیریت ارتباط با مشتری تاثیر مثبت و معناداری دارد.

۱- ۷ قلمرو پژوهش

۱- ۷- ۱ قلمرو موضوعی: بررسی نقش فناوری اطلاعات جهت بهبود، ابزاری برای مدیریت ارتباط با مشتری.

۱- ۷- ۲ قلمرو زمانی: این پژوهش در تابستان و پاییز ۱۳۹۳جمع آوری و تنظیم شده است.

۱- ۷- ۳ قلمرو مکان: با توجه به موضوع این پژوهش، جامعه ما، کارکنان نمایندگی ایران خودرو می‌باشد.

۱ – ۸ بیان متغیرهای مورد بررسی در قالب یک مدل مفهومی:



پست الکترونیک

وب سایت

مدیریت ارتباط با مشتری

فناوری اطلاعات

پورتال ها



پاسخ دهنده های خودکار



کاتالوگ های آنلاین

نمودار (۱-۱) مدل مفهومی بررسی نقش فناوری اطلاعات جهت بهبود ابزاری، برای مدیریت ارتباط با مشتری (منبع: بهرامی و همکاران، ۲۰۱۲. اندرسون[۴]۱، ۲۰۱۰)

۱- ۹ تعریف واژه‏ ها و اصطلاحات فنی و تخصصی (به صورت مفهومی و عملیاتی) :














































ردیف
متغیرها از نظر نقشی که در تحیق دارند.
متغیرها از نظر اندازه‌گیری
متغیرها از نظر میزان دستکاری
کمی
کیفی
فعال
ویژگی
پیوسته
گسسته
۱
متغیر مستقل: فناوری اطلاعات

۲
متغیر وابسته: مدیریت ارتباط با مشتری

۳
متغیر تعدیل‌گر: وب سایت ها

۴
متغیر مداخله‌گر: رضایت مندی

جدول(١-۲) متغیرهای تحقیق

۱- ۹- ۱ تعاریف مفهومی:

۱- ۹- ۱-١ فناوری اطلاعات: بر مطالعه، طراحی، توسعه، پیاده‌سازی، پشتیبانی یا مدیریت سیستم‌های اطلاعاتی مبتنی بر رایانه خصوصاًً برنامه های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری رایانه می‌پردازد. فناوری اطلاعات با مسائلی مانند استفاده از رایانه های الکترونیکی و نرم‌افزار سروکار دارد تا تبدیل به ذخیره، حفاظت، پردازش، انتقال و بازیابی اطلاعات به شکل مطمئن و امن انجام پذیرد(مارک[۵]۱، ۲۰۰۵: ١١۵).

۱- ۹- ۱- ۲ مدیریت ارتباط با مشتری: مدیریت ارتباط با مشتری یعنی ایجاد و حفظ ارتباط شخصی با مشتریان سودآور سازمان از طریق استفاده مناسب از فناوری اطلاعات و ارتباطات (کاووسی، ١۳۸۴: ۶۸). مدیریت ارتباط با مشتری رویکردی استراتژیک است که در ارتباط با بهبود ارزش ذینفع از طریق توسعه ارتباطات مناسب با مشتریان و بخش‌های مشتری کلیدی است، مدیریت ارتباط با مشتری قابلیت‌های بالقوه استراتژی‌های بازاریابی ارتباط و تکنولوژی اطلاعات را در جهت ایجاد روابط بلندمدت ‌سود ده با مشتریان و سایر ذینفعان کلیدی پیوند می‌دهد و فرصت‌های بسیاری برای به کارگیری داده ها و اطلاعات در جهت شناخت مشتریان و خلق ارزش مشترک ایجاد می‌کند(صوفی و همکاران، ١۳۸۹: ١۶۸).

۱-۹-۱-۳ وب سایت: وب سایت، مجموعه ای از صفحات مرتبط به یکدیگر است که انبوهی از اطلاعات را درقالب متن، تصویر، صدا، و فیلم در اختیار بیننده قرار می‌دهد. طراحی وب سایت، مکان حضور هر شخص یا شرکت در شبکه اینترنت است. وب سایت مکان نمایش و عرضه محصولات و خدمات برای کلیه جهاتیان است(اندرسون، ۲۰۰۸: ۷).

۱- ۹- ۱- ۴ پست الکترونیک: یکی دیگر از ابزارهای فناوری اطلاعات پست الکترونیک است که پشتوانه اکثر راهبردهای e-CRM است. پست الکترونیک ارتباط مستقیم مشتریان و کارشناسان شرکت را در جهت رفع مشکل برقرار می‌سازد(توربن[۶]۱، ۲۰۰۲: ۴۵۳).

۱- ۹- ۱- ۵ پاسخ دهنده های خودکار: این نوع پاسخ‌دهنده‌ها نرم‌افزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی می‌باشند که با ترکیب تعاملات کامپیوتری و زبان طبیعی حضور یک انسان را در نقاط تماس بین سازمان و مشتریان یا شرکای عرضه‌کنندگان شبیه‌سازی می‌کنند(عرابزاده[۷]۲، ۲۰۱۲ :۶۲).

۱- ۹- ۱- ۶ کاتالوگ های آنلاین: کاتالوگ آنلاین به مجموعه گردآوری شده از محصولات یا خدمات ارائه شده توسط یک شرکت یا یک مؤسسه‌ با ریزترین اطلاعات مورد نیاز برای فروشنده یا مشتریان، واسطه آن کالا یا خدمات گفته می شود. کاتالوگ ها برای معرفی کالا یا خدمات ‌به این اشخاص یا مؤسسات، تهیه می‌گردند و حاوی اطلاعاتی هستند که مربوط به شرکت است(قربانی[۸]۳، ۲۰۱۲: ۶۳).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:08:00 ق.ظ ]





ترکیب تئوری­ها

تئوری­های مذکور هر یک دیدگاه منحصر­به­فردی ‌به این مسئله دارند که جایگاه هیئت مدیره در شرکت چگونه است. تئوری نمایندگی بر تضاد منافع بین مدیر و مالک تمرکز دارد، در حالی که تئوری مباشرت به مدیران به عنوان مباشران نگاه می‌کند و بر این فرض استوار است که یک همسویی بین مباشران و اهداف سازمانی وجود دارد. از طرفی تئوری ذینفعان در رابطه با منافع گروه ­های مختلف ذینفع روبرو است. تئوری وابسته به منابع نیز بر اهمیت هیئت مدیره به عنوان یک منبع تأکید می‌کند و فراتر از نقش سنتی­اش در تئوری نمایندگی (مسئولیت نظارت) گام بر می­دارد. در میان تئوری­های بحث شده، دیدگاه تئوری نمایندگی در میان نویسندگان و محققین دانشگاهی مختلف بیشترین توجه را دارا می‌باشد. تئوری نمایندگی پایه­ای برای استانداردهای راهبردی، آیین­ نامه­ ها و اصول به وسیله­ سازمان های زیادی از قبیل؛ سازمان همکاری توسعه اقتصادی[۴۶] ؛صندوق بین‌المللی پول (۱۹۹۲) ‌می‌باشد. هیئت مدیره توسط سهام‌داران منصوب می شود تا مدیران را برای محافظت از منابع سهام‌داران نظارت و کنترل کنند و انتظار می­رود که این نقش به وسیله­ استقلال اعضای­غیرموظف و جدایی ریاست هیئت مدیره و مدیرعامل موثرتر شود. در بخش بعدی از چهار دیدگاه تئوریکی بالا بهره می­گیریم تا ساختار هیئت مدیره را بشناسیم و تاثیر آن را روی سیاست­ های متهورانه ­­مالیاتی شناسایی کنیم.



۲-۲-۴) ساختار هیئت مدیره

شرکت باید توسط هیئت مدیره­ای کارا هدایت شود که این هیئت مدیره مسئول موفقیت شرکت است. نقش هیئت مدیره هدایت شرکت در چارچوبی از کنترل­های اثربخش و سنجیده ‌می‌باشد که او را قادر به ارزیابی و مدیریت ریسک می‌کند. هیئت مدیره باید اهداف راهبردی شرکت را تعیین کند و اطمینان یابد که منابع انسانی و مالی لازم به منظور تحقق اهداف شرکت وجود دارد و همچنین باید با تعیین ارزش­ها و استانداردهای شرکت، تعهدات خود را نسبت به سهام‌داران و سایر ذینفعان اعمال کند.

اعضای هیئت مدیره از بین خود فردی را به عنوان رئیس انتخاب می‌کنند که مسئول هدایت و رهبری هیئت مدیره است.

رئیس هیئت مدیره باید اطمینان یابد که اطلاعات صحیح به موقع و واضح در اختیار مدیران قرار ‌می‌گیرد. رئیس هیئت مدیره باید ارتباطات ساختاری بین مدیران­اجرایی و غیراجرایی ایجاد کرده و امکان مشارکت اثربخش اعضای غیرموظف را در امور خاص فراهم نماید(گزارش کنسل[۴۷]، ۲۰۰۳). چارچوب حاکمیت شرکتی باید هدایت راهبردی شرکت و نظارت بر کارایی مدیریت توسط هیئت مدیره و همچنین ‌پاسخ‌گویی‌ هیئت مدیره به شرکت و سهام‌داران را تضمین کند.

هیئت مدیره باید بر مبنایی کاملا آگاهانه، با حسن نیت و با پشتکار و مراقبت مقتضی و به نفع شرکت و سهامدارن انجام وظیفه نماید. در شرایطی که تصمیمات هیئت مدیره، گروه ­های مختلف سهام‌داران را به گونه ­ای متفاوت تحت­ تاثیر قرار می‌دهد، باید با کلیه سهام‌داران به نحو منصفانه برخورد شود(جلالی، فاطمه، ۱۳۸۶).

به طور خلاصه هیئت مدیره باید وظایف کلیدی مشخصی ‌به این شرح را برآورده کند:

بازبینی و هدایت راهبردی شرکت، برنامه­ ریزی طرح­های عمده، تعیین سیاست های مربوط به ریسک، نظارت بر اجرای صحیح عملکرد شرکت، نظارت بر مخارج سرمایه­ای عمده، هزینه­ های تحصیل و نقدینه­کردن سرمایه ­گذاری­.

نظارت بر کارایی رویه ­های حاکمیت ­شرکتی و ایجاد تغییرات مورد نیاز.

تعیین پاداش، نظارت و در مواقع ضروری جایگزینی مدیران اجرایی کلیدی

همسوکردن پاداش هیئت مدیره و مدیران اجرایی کلیدی با منافع بلندمدت شرکت و سهام‌داران.

ایجاد فرایندهای رسمی و شفاف در خصوص انتخاب و انتصاب هیئت مدیره.

اطمینان از یکپارچگی سیستم­های گزارشگری مالی و حسابداری شرکت از جمله حسابرسی مستقل و اطمینان از اینکه سیستم­های مدیریت ریسک، کنترل مالی و عملیاتی در مکان مناسب وجود داشته و با قانون و استانداردهای مربوطه مطابقت دارند.

نظارت بر فرایندهای افشا و تبادل اطلاعات (حساس یگانه، ۱۳۸۶). جانسون[۴۸](۲۰۰۴) بیان می­ کند که هیئت مدیره باید قادر به اعمال قضاوت عینی مستقل در امور شرکت باشد و همچنین تعیین کمیته هیئت مدیره، تفویض اختیار اعضا و فرایندهای کاری باید به خوبی توسط هیئت مدیره تعریف و افشا گردد. اعضای هیئت مدیره باید قادر باشند که مسئولیت­هایشان را به گونه ­ای اثربخش برعهده گیرند و به­منظور مسئولیت­های خود باید به اطلاعات به موقع، مرتبط و صحیح دسترسی داشته باشند.

ویلن و هانگر[۴۹] (۲۰۰۴) وظایف اولیه­ هیئت مدیره را اینگونه خلاصه می‌کنند:

نظارت: یک هیئت مدیره باید خودش را در کنار و همسو با پیشرفت(هم­داخل و هم­خارج)سازمان قرار دهد. هیئت مدیره علاوه بر استفاده از اطلاعات در تصمیم ­گیری­ها، می‌توانند عدم­توجه به برخی مشکلات و راه­های پیشرفت را به مدیرعامل گوشزد کند.

ارزیابی و تاثیرگذاری: هیئت مدیره می ­تواند وعده­ها، تصمیمات و اعمال مدیرعامل را بررسی کرده، تا آن ها موافقت یا مخالفت نماید، توصیه یا پیشنهاد دهد و جایگزین­ها را مطرح کند. اکثر هیئت مدیره­های فعال این اعمال را علاوه بر نظارت بر فعالیت­های مدیریت، انجام می­ دهند.

به کار انداختن و تصمیم گرفتن: هیئت مدیره می‌تواند رسالت مشترک را طراحی و گزینه­ های استراتژیک را در مدیریتش مشخص کند.

۲-۲-۵) هیئت مدیره و مسئولیت­آن

هیئت مدیره نسبت به صحت و منصفانه بودن حساب­های مالی مسئولیت دارد با این حال، غالبا دادگاه­ها از تعیین وظایف سنگین هیئت مدیره شانه خالی می نمایند. طی سال های اخیر، مواردی مشاهده شده است که دادگاه­ها تلاش کرده ­اند به کارگیری استانداردهای بیشتری را جهت هیئت مدیره پیشنهاد­کنند. ‌بر اساس قانون شرکت ها (۱۹۸۵) اعضای هیئت مدیره به عنوان تضمین کننده­ صحت و منصفانه بودن صورت‌های­مالی شناخته ‌شده‌اند. اما دادگاه­ها و مراجع قضایی با تفسیری که از قانون داشتند، حوزه وظایف هیئت مدیره را محدود به وظایف عادی و بر اساس مهارت­ های آن ها تعیین نمودند. بدین­ترتیب، هیئت مدیره­ای که صورت­های­مالی را به کمک حسابداران رسمی تهیه می­نمایند، می ­تواند از مسئولیت در قبال صحت و منصفانه بودن صورت­ها­ی ­مالی شانه خالی­کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:08:00 ق.ظ ]