۱-۳- سوالات تحقیق
سوالاتی که در این پایان نامه به مطرح است، از این قرار است:
۱- فال و فالگیری دراشعار فارسی از چه موقعیّتی برخوردار است؟
۲- بازتاب فال واستخاره درشعربرخی شاعران معاصرچگونه است ؟
۳- نظربرخی اُدبای ایران زمین دربارۀی فال و استخاره چیست ؟
۴- فال و استخاره تا چه میزان مورد قبول اسلام است ؟
۱-۴- پیشینۀ تحقیق
فال واستخاره پدیدهایی اجتماعی است، محققان واُدبای ایرانی، برای تبیین فال و استخاره در شعر به صورت مختصر وتک بعدی دربارۀ پیشگویی ومشتقات آن، پژوهش هایی انجام دادهاند.
« پیشگویی در شاهنامه »عنوان مقالهایی در نشریۀ دانشگاه آزاد اسلامی واحد نیشاپور، سال دوم، درشماره پنجاه وشش پاییز ۸۵ است که ریشه های پیشگویی و طالع بینی و نمونه هایی از پیشگویی در شاهنامه را بررسی کردهاست. «شاهنامه ونجوم » عنوان مقالهاییدر مجلۀ زبان وادبیات فارسی سال سوم، شمارۀهشت است که، در بارۀ جایگاه نجوم و ستاره شناسان درشاهنامه، ابزار نجومی شاهنامه و آشنایی با صور فلکی و بروج بحث کرده است.
« مروری بر سابقۀ تفأل و تطیّر و بازتاب آن در برخی تواریخ ومتون ادب فارسی » عنوان مقالهایی است از دکتر اسماعیل حاکمی در مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی پایگاه نشریات الکترونیکی دانشگاه تهران، بصورت گذرا و مختصر به سابقۀ تفأل و تَطَیُّر پرداخته است.
همچنین، مقالهای با عنوان «بازتاب باورهای خرافی دردیوان انوری» در نشریۀ نامۀ پارسی شمارۀ پنجاه وهشت، بصورت مختصر به مسئلۀ فال و فال زدن از منظر، باورهای خُرافی پرداخته است.
۱-۵- اهداف واهمیّت ضرورت تحقیق
شرح وتبیین اندیشه فال، استخاره ومشتقات آنها و ورود این اندیشه دراشعار شاعران پیشین و نیز انعکاس این باورفکری در شعر شاعران معاصر اهمّ موارد قابل بررسیاست. و سپس با بررسی اعتقاد به این باور با تکیه با اندیشه وموازین مبتنی بر تفکّر اسلامی، یکی از مهّم ترین مقولات و مضامین اجتماعی وادبی این پژوهش محسوب می شود.
۱-۶- فرضیه های تحقیق
- روندِکاربرد فال واستخاره با وجود قدمت آن درادبیّات منظوم فارسی، ازاهمّیّت وقَداست برخوردار است.
- بازتاب فال و استخاره درادبیات منظوم معاصر بسیار پُررنگ و همچنان مورد استفادۀ شاعران است.
- از نظر بعضی از اُدبای ایران زمین فال و استخاره بعنوان یک علم و فن محسوب می شود.
- « فال نیک زدن» مورد تائید اسلام است.
۱-۷- روش تحقیق
روش این تحقیق، توصیفی و تحلیلی است؛ دراین پایان نامه، با مشخص کردنِ مباحث لازم و جمع آوری شواهد،به طبقه بندی آنها پرداخته شده است.
۱-۸- تعاریف واژه های کلیدی
فال
فال در فرهنگ هابه معنای شگون، طالع، بخت، پیش بینی وعاقبت گویی آمده است. همچنین در لغت نامه دهخدا به معانی: شگون، طالع وبخت، ضد طَیَره، به معنی نیک وبد مورد استعمال است و پیش بینی، عاقبت گویی و غیب گویی، فال افکندن به معنی فال زدن و فال گرفتن» آمدهاست. ( دهخدا،۱۳۳۰، ذیل واژه ی فال)
طالع
وازه طالع درلغت نامه دهخدا به معانی صعود کننده، طلوع کننده، بخت، اقبال، شانس، پیشانی و اخترآمده است.«در اصطلاح احکامیان جزوی از منطقه البروج که برافق شرقی است، حین ولادت مولود یا سوال سائل. برجی که هنگام ولادت یا وقت سوال چیزی از افق شرقی نمودار باشد، و اثر هر طالع از بروج دوازدهگانه در نحوست و سعادت علیحده است.( غیاث الغات )»(دهخدا، ذیل واژه ی طالع)
استخاره
واژۀ استخارت در فرهنگ نامه دهخدا، به معنی خواستن بهترین امرین، بهترین خواستن، طلب خیرکردن و نیکویی جستن آمده است. استخاره هم به معنای طلوع کننده، جزیی ازمنطقه البروج وپیش گویی سرنوشت وبرای انجام کاری باقرآن فال گرفتن است و…(دهخدا، ذیل واژه استخاره)
تَطَیُّر
تطیّر: مترادف فال بد است. این واژه عربی است. واژۀ «تطیّر» از ریشهی «طیر» (پرنده) گرفته شدهاست و به معنای فال زدن به پرندگان است، ولى بعدها دربارۀ هر چیزى که با آن فال نیک یا فال بد بزنند، به کار رفته است (تفاؤل و تشاؤم). ( راغب اصفهانی ،۱۴۱۲ ،ج۲: ۵۲۸)
قَدَاسَت: ازریشه قَدَس وبه معنی پاکی، پارسایی، اولیاء اللهی وتقدّس است. ( آذرنوش، ۱۳۱۶: ۵۳۰)
۱-۹- حدود و قلمرو تحقیق
برای بررسی بازتاب قَدَاسَت فال و استخاره در ادبیات منظوم فارسی، یک الی دو شاعر شاخص از هر قرن، از قرون سوم تا چهارده هجری ومعاصر، انتخاب شده اند.دواوین وبرخی کتب منظوم پارسی شاعرانی چون: رودکی،فردوسی ،ناصرخسرو، سنائی ،خاقانی،نظامی، مولانا ، سعدی ، نزاری قهستانی ، حافظ شیرازی جامی، محتشم کاشانی ، وحشی بافقی ، بیدل دهلوی ، قاآنی، ملک الشعرای بهار، شهریار، فریدون مشیری و نادر نادر پور مورد بررسی قرار گرفته سپس، با بهره گیری ازقرآن مجید و احادیث بزرگان و نیزبسیاری از متون ادبی، اجتماعی و تاریخی مرتبط با عنوان پایان نامه، به تکمیل این پژوهش، پرداخته شده است.
فصل دوّم
مبانی نظری تحقیق
۲- سیر پیشگویی
اولین گام ِ باخبر شدن از آینده، پیش بینی وپیشگویی است و این باور، ذهن انسان را به سوی آسمان، کهکشان و ستارههای درخشان سوق می دهد.«کهن ترین علم طبیعی، دانش نجوم است. بابلی ها و یونانی ها در توسعه و گسترش آن بیش از فیزیک وشیمی و فنآوری کوشیدند.»( واندروردن،۱۳۷۲: ۱) در ایران تا میانۀ قرن سوم هجری از واژه های پیشگویی مانند«مُروا یا فال خوش » و مُرغوایا فال بد و ناخوش » استفاده می شده ، سپس « فال » ،«طالع» و « استخاره » جایگزین آنها شده اند .
در اصل مباحث علوم اختر شناسی و بروج به یونان باستان و هیأت بطلمیوس و اندیشه های صابئین برمیگردد وازآنجاوارد نجوم اشکانی وساسانی شدهاست. «وقتی که به شاهکار بطلمیوس منجّم بزرگ مصری یونانی الاصل یعنی کتاب «مجسطی» که به سال ۱۴۰ میلادی نوشته شدهاست، روبرو می شویم، گویی به جهان دیگر گام میگذاریم. و یا کتاب اربعۀ او جدولهای اختر شناسی را منتشر ساخت.»( همان ،۲) پس از اسلام وباآغازنهضت ترجمه وآشنایی مسلمانان باکتابی منسوب به «هرمس»،ترجمۀفرزندان «نوبخت اهوازی»ازکتب پهلوی به عربی وکتاب«مجسطی»و هم چنین تلاش های دانشمندان ایرانی و اسلامی، ابراهیمبنفرازی، ابومعشربلخی، احمدسجزی، خالدبنعبدالملکمرورودی و محمّدبنموسیخوارزمی این علم پیشرفت چشمگیری داشته است.«در این میان، مسلمانان و بخصوص ایرانیان درتوسعه وتکامل این علم، سهم موثری داشته اند و درحقیقت آنها را میتوان پایه گذاران ستارهشناسی مدوّن و علمی به حساب آورد، نام رصد خانههای مراغه ومنجّمان دانشمندی چون: ابوریحان بیرونی، عبدالرحمّنصدفی و خواجهنصیرطوسی همواره درتاریخ علم نجوم به جای خواهد ماند.»( میتون،۱۳۶۵ :۸)
با این توصیف، بیشتر علوم عقلی و نقلی درقرون چهارم وپنجم، با وجود دانشمندان بزرگ ایرانی به کمال رسیده است. نجوم هم به عنوان یکی از شاخه های مهّم علوم عقلی، پابه پای دیگر علوم نشو ونما کرده است. دراین میان،فردوسی خاقانی، نظامی وبسیاری از شاعران اعصار بعدهم، اهتمام بسیاری برای تجلّی و انعکاس مسائل مربوط به نجوم داشته اند.
چنانکه خاقانی هم در اشعار خود، به طالع بینی توسط اخترشناسان رومی و یونانی و ایرانی اشاره کرده است. مانند:
از طالع میلاد تو دیدند رصدها اختر شمران، رومی و یونانی و مائی
تسییر براندند و براهین بفزودند هیلاج نمودند که جــاویــد بقایی (خاقانی ۱۳۷۴: ۴۳۸)
انسان همواره کوشیده است که دست سپهر را بخواند تا شاید بتواند با آگاهی یافتن از اندیشه و تفکر وی، نتیجۀمنفی رابه مثبت تبدیل کند . امّا چگونه و چه وقت هرگز از تاریخ دقیق آن، سندی یافت نشدهاست. شاید به زمانی برگردد که خط وزبان هم شکل نگرفته بود، چون بشر همیشه طالب دست یافتن به آینده و سرنوشت خویش ودیگران بوده است .همیشه دست یافتن به این تفکر، برای بشر، شیرین و جالب بوده است. برای نمونه :
جایی که گشتاسب از جاماسب می خواهد در بارۀ آیندۀ جنگ پیشگویی کند:
ببایدت کردن ز اختـــر شمــار بگویــی هـمی مـرمـرا روی کـار
که چون باشد آغاز و فرجـام جنگ کـرا بـیشتـر بـاشد اینجـا درنـگ
( فردوسی ، ۱۳۷۸،ج۶ : ۳۰۳)
چند نمونه از پیش بینی های اختر شناسان:
۵۰/۰
۰۰/۰
استفاده از حرکات بدن[۱۲۵] در ارتباطات روزانه
دارد : ۴۲
ندارد: ۲۶
۵۰/۰
۰۶/۰
* محاسبات محقق
با توجه به جدول ۳-۳، میزان خطای محاسبه شده(sig) برای متغییر “روابط دوستانه با مشتریان"، برابر ۰۰/۰ میباشد که این مقدار از آن جا که از سطح خطای درنظر گرفته شده(α)کمتر میباشد؛ بنابراین فرضیه H0 رد می شود. لذا تعداد شرکتهایی که از این جزء استفاده می کنند به طور معناداری با تعداد شرکتهایی که از این جزء استفاده نمیکنند، تفاوت دارند. به عبارت دیگر اکثر شرکتها در نمونه آماری تحقیق به این جزء در بازاریابی توجه و تاکید می کنند.
همچنین با توجه به جدول ۳-۳، میزان خطای محاسبه شده برای متغییر “استفاده از حرکات بدن در ارتباطات روزانه” برابر ۰۶/۰ میباشد که این مقدار از آن جا که از سطح خطای درنظر گرفته شده بیشتر میباشد؛ بنابراین فرضیه H0 تایید می شود. لذا تعداد شرکتهایی که از این جزء استفاده می کنند با تعداد شرکتهایی که از این جزء استفاده نمیکنند، تفاوت معناداری ندارند. به عبارت دیگر اکثر شرکتها در نمونه آماری تحقیق توجهی به این جزء بازاریابی نمیکنند(لازم به ذکر است که آزمون فوق برای همه اجزای آمیخته بازایابی(ر.ک: ضمیمه ۳) انجام شد و نتیجه آن در جدول ۳-۴ به طور خلاصه مشاهده می شود).
جدول ۳‑۴- اجزای حذف شده حاصل از آزمون دو جمله ای
آمیخته شخص
جزء ۱۰ و ۱۲
آمیخته محصول
جزء ۷ و ۹، ۱۰
آمیخته ترفیع
جزء ۲، ۳، ۸ و ۹
آمیخته توزیع
جزء ۷، ۸ ، ۹
آمیخته قیمت
—
* محاسبات محقق
در مرحله بعد و برای شناسایی اجزای اصلی عناصر آمیخته بازاریابی کارآفرینانه، از تحلیل عاملی استفاده شد. تحلیل عاملی در واقع روشی برای یافتن مهمترین شاخصههایی که متغیرهای تحقیق با آن سنجیده میشوند، است. این روش از دو بخش تحلیل عامل اکتشافی و تاییدی تشکیل می شود. در تحلیل عاملی اکتشافی، پژوهشگر درصدد کشف ساختار زیربنایی مجموعه نسبتا بزرگی از متغیرها است و پیش فرض اولیهاش، این است که هر متغیری ممکن است با هر عاملی ارتباط داشته باشد. به عبارت دیگر محقق در این روش هیچ تئوری اولیهای ندارد(میرزاده، ۱۳۸۸)
در تحلیل عاملی تاییدی پیش فرض اساسی پژوهشگر آن است که هر عاملی با زیرمجوعه خاصی از متغییرها ارتباط دارد. حداقل شرط لازم برای تحلیل عاملی تاییدی این است که محقق در مورد تعداد عاملهای مدل، قبل از انجام تحلیل، پیش فرض معینی داشته باشد(مومنی، قیومی، ۱۳۸۹).
اما برای انجام این آزمون ابتدا باید از این مساله اطمینان حاصل کرد که آیا میتوان داده های موجود را برای تحلیل مورد استفاده قرار داد یا خیر؟ به عبارت دیگر، آیا تعداد داده های مورد نظر(اندازه نمونه و رابطه بین متغیرها) برای تحلیل عاملی مناسب است یا خیر؟ بدین منظور از شاخص KMO و آزمون بارتلت استفاده می شود. از شاخص KMO برای بررسی کوچک بودن همبستگی جزیی بین متغیرها استفاده می شود. این شاخص در دامنه صفر و یک قرار دارد. اگر مقدار شاخص نزدیک به یک باشد، داده های مورد نظر(اندازه نمونه) برای تحلیل عاملی مناسب است و در غیر این صورت(معمولا کمتر از ۶/۰) نتایج تحلیل عاملی برای داده های مورد نظر چندان مناسب نمی باشد(مومنی، قیومی، ۱۳۸۹).
این شاخص از فرمول ۳-۲ به شرح ذیل محاسبه می شود.
فرمول۳-۲
آزمون بارتلت نیز مشخص می کند که چه هنگام ماتریس همبستگی، یک ماتریس واحد و همانی است و برای شناسایی ساختار(مدل عاملی) نامناسب است. اگر میزان خطای محاسبه شده(sig) آزمون بارتلت کوچکتر از ۵% باشد، تحلیل عاملی برای شناسایی ساختار(مدل عاملی) مناسب است؛ زیرا فرض یکه بودن ماتریس همبستگی رد می شود(مومنی، قیومی، ۱۳۸۹).
عصر اطلاعات با اهمیت فزایندهای نقش بازیگران بین المللی را در صحنههای بین المللی، از دوره های پیشین متمایز ساخته است. منظور از بازیگران سیاست بین المللی، آنانی هستند که مؤلفه های قدرت را در اختیار دارند و میتوانند ارائهکننده تاثیرگذاریها و تاثیرپذیریهای مختلف در نظام بینالملل باشند. منظور از تاثیرگذاری در اینجا عمدتاً به معنای این است که، بازیگری با اعمال مؤلفه های قدرت خود، بتواند به گونه ای عمل کند که رفتار بازیگر دیگر را تغییر دهد؛ او را وادار به انجام کاری کند یا مانع او از انجام کاری شود. بازیگران مختلف، اغلب با در دست داشتن پارامترهای گوناگون قدرت، میکوشند اینگونه در نظام بینالملل عمل نماید و به نظر میرسد، شاکله کلی سیاست بینالملل نیز، حاصل برآیند این تاثیرگذاریهای قدرتی است.
اصلیترین این بازیگران، پس از معاهدات وستفالی، ملت-کشورها هستند. ملت-کشورها که در قرون ۱۶ و ۱۷ مراحل اولیه خود را در قالب دولتهای مطلقه، پشت سر میگذاشتند، به یک زورآزمایی بیسابقه دست زدند تا حداکثر قدرت را به خود اختصاص دهند. دولتهای ملی از چهار عنصر سرزمین، جمعیت، حاکمیت و حکومت تشکیل میشوند. مهمترین عنصر آنها سرزمین بود که دولتها مایل بودند تا آنجا که ممکن است برگستره آن بیافزایند؛ اما جمعیت هنوز در فالب ملت تعریف نشده بود و افراد مقیم در سرزمین یک کشور، رعایای سلطان آن کشور محسوب میشدند که خود تبلور حاکمیت و حکومت بود. در همین دوره دویست یا سیصد ساله که دولتهای ملی در قالب دولتهای سلطانی، با حذف قدرتهای محلی و فئودالی، به تمرکز قدرت و ساخت مرکز واحد مشغول بودند، به تاسیس یک دستگاه اداری متمرکز نیز اقدام کردند که اجرای قدرت آنها را به صورت یکسان در سراسر سرزمین آنها و بر روی آحاد جمعیت تضمین میکرد. (نقیبزاده، ۱۳۸۵، ص ۸۰)
ملت-کشورها با در دست داشتن مؤلفه های چهارگانه ملت، قلمرو، حاکمیت و حکومت، بیشترین تاثیرگذاریها و تاثیرپذیریها را در عرصه سیاست بینالملل دارا هستند و براساس آنهاست که بازیگران به طور عمده به دو گروه بازیگران دولتی و غیردولتی، تقسیم میشوند. اگر چه امروز، شاید مؤلفه هایی در نظام بینالملل از بازیگری آنها کاسته باشد، اما هنوز مانند گذشته پرتعدادترین، مؤثرترین و اصلیترین بازیگران بین المللی محسوب میشوند. (سیمبر و قربانی، ۱۳۸۸، ص۱۲)
دسته دوم بازیگران بین المللی، سازمانهای بین المللی غیردولتی هستند. توسعه مبانی مربوط به جامعه مدنی جهانی به ویژه در قرن بیستم، باعث ایجاد و رشد سازمانهای بین المللی غیردولتی بوده است. اینگونه سازمانها موضوعات مختلفی را تحت پوشش قرار می دهند و به طور ویژه عمدتاً درباره خلعسلاح، محیطزیست و حقوق بشر فعالاند؛ نمونه حقوق بشر، طیف گستردهای از این سازمانها را شامل می شود که میتوان به سازمانهایی چون عفو بینالملل و سازمان دیدهبان حقوق بشر اشاره کرد. سازمانهای فعال در زمینه کمکهای بشردوستانه را میتوان در طیف این دسته از سازمانها قرار داد. پزشکان بدون مرز و صلیب سرخ جهانی از مثالهای برجسته در این مجموعهاند. (همان، ص ۱۲)
سازمان صلیب سرخ جهانی به دنبال آن است که فعالیتهای ملی و بین المللی را تجمیع کند. نمایندگان سازمان صلیب سرخ جهانی و سایر نمایندگان نهادهای غیردولتی به ویژه در زمینه مسائل بشردوستانه، نقش بسیار مهم و اساسی در زمینه اقدامات میانجیگرانه و مذاکرات دارند. این امر در حالی است که ما شاهد کثرت فزآینده سازمانهای غیردولتی در سطوح ملی و منطقهای هستیم و همه آنان، هدفمندانه به دنبال مساعدت و همیاری برای حل تنازعات میباشند که برخی از آنان دارای موفقیتهای نسبی بوده و حداقل توانسته اند فرصتهای لازم را به منظور ارتقای شرایط گفتوگو و مذاکرات بین طرفهای اختلاف فراهم آورند. (مک دونالد، ۱۹۹۷، ص ۳۹)
سازمانهای خصوصی به طور فزایندهای، مرزهای بین کشورها را درنوردیدهاند. این امر تازهای نیست؛ اما انقلاب اطلاعات، سرعت این جریان را در سالهای اخیر به شدت افزایش داده است، به طوری که شمار سازمانهای غیردولتی، فقط طی دهه ۱۹۹۰، از ۶ هزار به ۲۶ هزار سازمان رسیده است. آنها به طور غیرمستقیم از طریق اعمال فشار بر دولتها و رهبران کسب و کار، جهت تغییر سیاستهایشان و به طور غیرمستقیم، از طریق اصلاح درک عمومی مردم از وظایف دولتها و شرکتها، هنجارهای جدیدی را ایجاد می کنند. از نظر منابع قدرت، این گروه ها به ندرت صاحب قدرت سخت هستند. به هر حال، انقلاب اطلاعات به شدت قدرت نرم سازمانهای غیردولتی را افزایش داده است؛ چرا که این سازمانها میتوانند پیروانی را جذب خود کنند و به همین خاطر، حکومتها ناچارند این سازمانها را هم دشمن محسوب کنند و هم آنها را متحد خود به حساب آورند. (نای، ۱۳۸۷، ص۱۶۸)
سیمبر و قربانی نیز، سازمانهای غیردولتی را مهمترین عامل سیاست خارجی تاثیرگذار بر دیپلماسی جدید، معرفی می کنند. آنان در این خصوص مینویسند: امروزه، چند هزار سازمان غیردولتی به طور رسمی در سازمان ملل، مستقر در ژنو به ثبت رسیده اند. همه آنها بین المللی هستند و حداقل در دو یا سه کشور و حتی بیشتر دارای شعبه میباشند. اگرچه موقعیت آنان با دیپلماتها متفاوت است، عملاً در روندهای دیپلماتیک به یژه در ارتقاء مباحث مربوط به حقوق بشر و محیطزیست مشارکت دارند. برای مثال، سازمانهای بین المللی غیردولتی، مؤثرترین بازیگر در زمینه انعقاد پروتکل منع استفاده از مین بودند. امروزه بسیاری از موضوعات بین المللی به طور فزاینده تحتتاثیر سازمانهای بین المللی غیردولتی است. آنان به تدریج در حال گسترش حوزه نفوذ خود هستند. (سیمبر و قربانی، ۱۳۸۸، ص ۱۴۳)
کاهش هزینه های برقراری ارتباط در عصر اینترنت، میدان را برای سازمانهای شبکه ای یا تعداد کم کارکنان یا حتی قائم به خود، باز کرده است. این سازمانها دارای ساختار ساده، تعداد کم کارکنان در دفاتر مرکزی هستند. این سازمانهای غیردولتی و شبکه های انعطافپذیر، در نفوذ به کشورها بدون در نظر گرفتن مرزها، بسیار موثرند؛ زیرا معمولا شامل شهروندان ساکن در چندین کشور مختلف هستند. این شبکه ها قادر به جلب توجه رسانه ها و دولتها به مسائل خود میباشند. آنها نوع جدیدی از ائتلافهای بین المللی سیاسی را به وجود میآورند. (نای، ۱۳۸۷، ص ۱۶۹)
گروه سوم بازیگران بینالملل، شرکتهای چندملیتی هستند که اگر چه از لحاظ نیروی انسانی کم تعدادند، اما از منابع مالی خوبی برخوردارند؛ مانند آی بی ام، مایکروسافت، میتسوبیشی-سونی، تویوتا و غیره. اغلب، این دسته از بازیگران تمایل چندانی برای ورود به عرصه های سیاسی ندارند اما نمونههای زیادی نشان میدهد که آنان نیز به ویژه، جایی که منافع خود را درخطر ببینند، وارد عرصه سیاست میشوند. (سیمبر و قربانی، ۱۳۸۸، ص۱۳)
آخرین گروه بازیگران بین المللی، سازمانهای تروریستی هستند؛ سازمانهایی که برای نیل به اهداف سیاسی، خشونت را تجویز مینمایند؛ مانند القاعده. امروزه موضوع سازمانهای بین المللی تروریستی به یکی از موضوعات مهم بین المللی تبدیل شده است و رژیمهای مختلف بین المللی و سایر بازیگران جهانی درصدد مدیریت آنها میباشند. رخداد ۱۱ سپتامبر در آمریکا نیز موضوع این سازمانهاست و بررسی نقش آنها را از اهمیت بیشتری برخوردار کرده است. (همان، ص۱۳)
دهههای پایانی قرن بیستم، شاهد کاهش نسبی نقش دولتهای ملی بوده است. دولتهای امروز، در مواجهه با رقابت شدید از سوی طیف گستردهای از بازیگران هستند. این طیف گسترده، شامل کارفرمایان اقتصادی کشورهای پیشرفته، مذاکرهکنندگان خصوصی و میانجیگران غیررسمی و رسانههاست؛ به عبارت دیگر، علاوه بر آنانی که به طور رسمی مسئولیت دارند، افرادی نیز به منزله بازیگر و دیپلمات غیررسمی، به نحو فزایندهای در روابط بین المللی مشارکت دارند. بازیگران بخش خصوصی، از دولتها میخواهند که مورد توجه واقع شوند و در اتخاذ سیاست خارجی و اجرای آن، ایفای نقش نمایند. (همان، ص۱۴۳) بر حکومتها نیز واجب است که با حفظ چهارچوب و سیاستهای کلی خود با بازیگران خصوصی و غیردولتی نیز کار کنند. بعضی از سازمانهای غیردولتی در نزد مردم از اعتماد بیشتری نسبت به حکومت برخوردارند و به همین دلیل کنترل آنها دشوار است؛ اما این سازمانها میتوانند کانال برقراری ارتباط باشند. (نای، ۱۳۸۷، ص۲۰۳)
۳-۵ قدرت شهروندی و سیاست خارجی
۳ – ۵ – ۱ مفهوم قدرت شهروندی
در مسائل عمومی مانند صنعت، قدرت انرژی انجام کارهاست. قدرت، دسترسی به اهداف، از طریق دیگران را میسر میسازد. آنهم در شرایطی که برآورده شدن آنها را نمی توان تضمین کرد. در یک جامعه، جایی که قدرت در پوشش اقتدار واقع شده، پذیرش به احتمال زیاد، انتخابی و داوطلبانه است. بنابراین سیاستگذاریهای داخلی، به طور قابل توجهی به حمایت شهروندان بستگی دارد. از سویی دیگر، در امور خارجی، قدرت عموماٌ استفاده از منابع فیزیکی، زور یا پول است که باعث می شود دیگران در انجام آنچه که مورد نظر است، برانگیخته شوند. دارایی های مادی، بسهولت توسط دولتمردانی که اقداماتشان مستقیماٌ تحتتاثیر اجزاء (انتخابکنندگان) قرار نمیگیرد، انباشته، ذخیره شده و بهکار گرفته میشوند. (هلیکر، ۱۹۹۰، ص۲۱۷)
قدرت شهروندی، منبعی است که نه به ثروت و نه به تهدید و اجبار بستگی ندارد. گرچه ممکن است با یکی از اینها و یا هردویشان همراه شود. در حالی که قدرت اغلب در سازمانها به جریان میافتد و تفویض می شود، اما شهروندان همچنان منبع نهایی آن باقی میمانند. بدون حمایت عمومی، همه سازمانها و موسسات (از جمله دولتها) رو به زوال میروند، مشروعیت و اعتبار خود را از دست می دهند. مبنا و شالوده مشروعیت یک دولت، «اجماع»[۲۷۶] یا توافق کلی راجع به دوجنبه سیاست است. در سیاست خارجی، فرایندِ داخلیِ «چگونگیِ» تصمیم گیری راجع به مسائل، تعیین می کند که قدرت شهروندی کجا می تواند بر «آنچه» که در خارج انجام می شود، تاثیرگذار باشد. (همان، ص ۲۱۹)
دیدگاه های مثبت و خوشبینانه نسبت به جامعه، قدرت شهروندی را مورد تاکید قرار می دهند. در این دیدگاه ها، ارزشها و اعتقادات مشترک، مستقل از منابع فیزیکی، روابط را حفظ می کنند. «تالکوت پارسونز»[۲۷۷] قدرت را چنین تعریف می کند: توانایی یک نظام اجتماعی برای بسیج منابع، جهت دستیابی به اهداف جمعی. «هانا آرنت»[۲۷۸]صراحتا میگوید: قدرت، به توانایی انسان مربوط می شود و نه به کنش، به استثنای کنش هماهنگ که پایه آن، شکل گیری خواست عمومی است. قدرت به معنای سرکوب، به شدت توسط «فوکو»[۲۷۹]رد می شود. وی معتقد است چنین برداشتی از قدرت، به طور کلی منفی، محدود و بیمایه است. شرایط مدرن، «اقتصاد» جدیدی برای قدرت فراهم آورده که در آن از روشهای موثرتر استفاده می شود. این دیدگاه های مثبت، دوباره دولت را به عنوان ابزاری برای تغییر اجتماعی، به خدمت فرا میخواند؛ آزمونی که در آن، قصد و منظور رهبران که از اهداف و ارزشهای آنها استخراج می شود، به تصمیم گیری سیاسی و تغییر واقعی مورد نظر میانجامد. آنچه که برای سیاستگذاران و رهبران حیاتی است، تاثیرگذاری و نفوذ برنگرشها و رفتارهای عامه است. (همان، ص ۲۲۰)
به طور کلی، سیستمها و روشهای ارتباطی و پردازش اطلاعات برای کنترل عمومی سیاست اجتماعی، با دیدگاه های قدرت شهروندی در طرحهای مفصل اواخر دهه ۶۰ با هم درآمیخته است. در اینجا توصیه «اتزیونی»[۲۸۰]و «ساکمن»[۲۸۱]به سیاست خارجی ارجاع داده شده است: به گفته اتزیونی یک جامعه فعال، ظرفیتی کلیدی برای ایجاد وفاق عمومی از جمله استفاده از رسانه ها برای تقویت ارزشهای مشترک ملی دارد. ساکمن نیز معتقد است صنایع همگانی میتوانند به طور بالقوه نتایج انقلابی برای افراد جامعه داشته باشد و در یک دموکراسی، قدرت اطلاعات در نهایت در مردم واقع شده است. بنابراین تغییر اجتماعی از طریق سیستمهای اطلاعاتی، تغییری فیالنفسه است. بنابراین، انرژی مردم، نظامها را قادر میسازد که تغییر اجتماعی را تنظیم کنند؛ اگر چه سیاستگذاران توجه زیادی به افکار عمومی دارند، چون می تواند موقعیتشان را تحتتاثیر قرار دهد؛ اما پتانسیل افکار عمومی به عنوان شاخص سیستماتیک وفاق عمومی و همچنین راهنمایی برای سیاستگذاری، به ندرت مورد بررسی قرار گرفته است. (همان، ص ۲۲۱)
۳ – ۵ – ۲ نقش قدرت شهروندی در سیاست خارجی
با توجه به موارد بالا، قدرت در داخل و خارج به طور متفاوتی عمل می کند. قدرت شهروندی، مسائل داخلی را تحت تسلط دارد؛ آنجا که استفاده از قدرت فیزیکی محدود و یا حتی ممنوع شناخته می شود. در اغلب دموکراسیها، مداخله عمومی به ویژه در فرایند قانونگذاری داخلی، امری عادی است؛ اما در سیاست خارجی، چنین مسئلهای کمتر محتمل است. سیاست خارجی به طور مستقیم بر خارجیها تاثیر میگذارد و به طور غیرمستقیم توسط شهروندان در داخل احساس می شود؛ حتی نتایجی که سیاست خارجی در خارج از کشور به بار میآورد، از طریق میانجیگران رسانهای در داخل منعکس می شود که تعدادی از گزارشهای آنها به طور بالقوه با واقعیتهای عینی، در تضاد است. (همان، ص۲۲۲)
واکنش شهروندان به استفاده از قدرت فیزیکی در خارج از کشور، اغلب برای دلسوزی و یا درخواست استفاده از دیپلماسی بیشتر برای حل مسئله است. دیپلماسی به طور کلی به همه مذاکرات خصوصی یا عمومی، رسمی یا غیررسمی برای به حداقل رساندن تعارض میان فرهنگها اطلاق می شود. اما دیپلماسی نشان دهنده تاثیر شهروندی نیست. هدف آن در به تصویرکشیدن دیپلماسی به عنوان یک ابزار خنثی، پاسخگویی به همه شکلهای قدرت باشد. دیپلماسی به عنوان تنها ابزاری که به وسیله آن، نتایج ساختاری قدرت شهروندی می تواند دنبال شود، باید مورد توجه قرار گیرد.
اما به هر حال، هر چه وفاق عمومی راجع به اهداف در درون گروه بیشتر باشد، قدرت دستیابی به آنها بیشتر است. گالبرایت با بهره گیری از اصل «تقارن دونمایی سازمانها»، آن را در مورد اعمال قدرت در خارج از کشور به کار میگیرد و مینویسد: اصل تقارن دونمایی بیان میدارد که توانایی یک کشور برای تحمیل خواسته و اراده خود در خارج از مرزهای خود، از درجه وفاق عمومی درون یک کشور یا اعمال داخلی قدرت، ناشی می شود. به طور کلی، وفاق عمومی داخلی، توانایی دستیابی به توافق خارجی را افزایش میدهد. (گالبرایت، ۱۳۹۰، ص ص۵۹-۵۵)
در بسیاری مواقع، قدرت شهروندی، کاربردی منفی در سیاست خارجی پیدا می کند، مثلاً برای تقویت استفاده از قدرت فیزیکی مانند دلگرمی و افزایش روحیه سربازان در زمان جنگ. البته حمایت عمومی در زمان های معینی، ضروری و گریزناپذیر به نظر میرسد، از جمله: انعقاد قراردادهای صلح، تاسیس سازمانهای جدید، امضای معاهدات مربوط به کنترل تسلیحات و هنگام طرح مسائل انتقادی مانند جنگ ویتنام، عملیات سری جاسوسی. در چنین زمانهایی، تاکتیک «تائید عمومی»[۲۸۲]به طور فعال پیگیری و درخواست می شود و از عدم تائید عمده و کلی اجتناب می شود. به کارگیری شکل فیزیکی قدرت، چه به طور اقتصادی و چه به طور نظامی، می تواند نتایج کوتاهمدت در پی داشته باشد؛ اما همچنین می تواند خطر از دست دادن راه حلهای اساسی طولانیمدت را نیز افزایش دهد چرا که زور یا پول باعث میگردد شکلهای مختلفی از مقاومت و بیزاری در کسانی که این دو، نسبت به آنها به کار میرود، به وجود آید. (اتزیونی، ۱۹۷۸، گالبرایت، ۱۹۸۳) بنابراین قدرت فیزیکی تصورات اولیه راجع به دیگران را تقویت می کند و در چنین شرایطی، دوستان، دوست و دشمنان، دشمن باقی میمانند. (همان، ۲۲۵)
معمولا در اغلب کشورها، توافق کلی در فرایند تصمیم گیری در مسائل خارجی وجود دارد و نارضایتی از محتوای سیاستها، ناشی از فرایند است؛ گرچه به تقاضا برای تغییر و فعالیتهایی که سبب وقوع آن میشوند، منجر می شود. مدارک و شواهد مربوط به اختلاف موجود میان سیاستهای رسمی و اولویتهای شهروندان در اغلب نظرسنجیها قابل مشاهده است. نظرسنجیها، واگرایی وانشعاب بین نگرشها و باورهای متخصصان و مردم را که دال بر فقدان وفاق عمومی سیاسی است، منعکس می کنند. به دلیل وجود چنین اختلافاتی، استراتژی تاثیرگذاری شهروندان بر سیاست خارجی، باید به وسیله تولید وفاق عمومی میان شهروندان و دولت، راجع به موضوعات مختلف، محتوای سیاست را با اولویتهای عمومی در یک راستا قرار دهد. تغییر فرایند سیاستگذاری از جمله نقش رهبری در شکلدهی وفاق عمومی، می تواند ابزاری برای توسعه و ارتقاء نتایج آن باشد. از آنجایی که نیاز به مشارکت شهروندان به طور گسترده و به ویژه توسط متخصصان، مورد تایید قرار نگرفته است، ابتدا باید وجود قدرت شهروندی توسط همگان به رسمیت شناخته شود. (همان، ص ۲۲۷)
۳-۶ مدلهای فرایند سیاست خارجی
اغلب مدلهای فرایند سیاست خارجی، رفتار دولتـ ملیها را بر حسب اقدامات منطقی که دولتها برای تامین منافع خود اتخاذ می کنند، پیش بینی می کنند. در این مدلها، دولتها، بازیگران یکپارچهای در نظر گرفته میشوند که مانند افراد یک جامعه در عرصه روابط بینالملل با هم در ارتباطاند. آنها تعیین می کنند که تحت قوانین رقابتی موجود، چه چیزی در تصمیم گیریهای سیاسی به سودشان خواهد بود. از جمله مدلهای مطرح در این میان، مدل گراهام آلیسون است. او فرایند سیاستگذاری را مدل «بازیگری عقلایی» نامید و در مدل خود، دولتها را جعبههای سیاهی تلقی نمود که بروندادهای سیاسی آنها، نتیجه موازنه میان گزینه های مختلف (آلترناتیوها) و انتخاب آن گزینهای است که منافع ملتها را به مؤثرترین و کارآمدترین شکل پیش ببرد. در این جعبههای سیاه، چرخدندهها و اهرمهای تجزیه و تحلیل و تصمیم گیری، باضافه خصوصیات ملی هر کشوری از جمله، ایدئولوژی، نظام بینالملل موجود، تاریخ و غیره وجود دارد. (افرنان، ۱۹۹۱، ص ۹۶)
۳ -۷ نقش رسانه ها در مدلهای فرایند سیاست خارجی
به نظر میرسد که رسانه در تمام فرآیندهای شکل گیری سیاست خارجی دخیل بوده و رهبران سیاسی در ابعاد بین المللی و ملی به رسانه ها توجه دارند. فضای دولبه رسانه، عمدتا در سطح مدیریت آن مورد توجه بوده و دخالت رسانه ها در فرایند تصمیم گیری پیچیده است. وقتی یک رویداد خارجی رخ میدهد، رهبران سیاسی آن را از مجرای رسانه ها میشناسند؛ بنابراین، رهبران سیاسی در هنگام تعریف سیاستهایشان به رسانه ها عنایت دارند. با این حال، مطالعات پیشین در مورد تصمیمگیرندگان سیاست خارجی از نقش پیچیده رسانه ها غفلت میکردند. آنها رسانه ها را حداکثر یکی از مجاری آگاهی رهبران در مورد رویدادهای بین المللی میدانستند. لیکن رسانه ها نه تنها شبکه های خبری هستند؛ بلکه بخشی مهم از فضای سیاستگذاری خارجی را تشکیل می دهند؛ فضایی که نباید به عنوان سطح ورودی این فرایند در نظر گرفته شود، بلکه به عنوان بستر عمومی و محیط خروجی است که در آن رهبران، سیاستگذاری می کنند. (طباخی ممقانی، ۱۳۹۰، ص ۷۱)
سه مدلی که فضای رسانهای را به عنوان درونداد فرایند سیاستگذاری خارجی میبینند، عبارتند از:
الف) مدل «گلن اشنایدر»[۲۸۳]، که در آن تصمیم گیران بر مبنا و در واکنش به شرایطی که پیرامون آنهاست، عمل می کنند. در این مدل، رسانه به طور ضمنی، به عنوان یکی از مهمترین مولفههای محیط داخلی بر فرایند تصمیم گیری سیاست خارجی تاثیر میگذارد.
ب) مدل «مایکل برچر»[۲۸۴]که رسانه ها را به صراحت به منزله شبکه هایی ارتباطی، درون سیستم سیاسی در نظر میگیرد که باعث جریان اطلاعات درباره محیط عملیاتی به نخبگان میشوند.
ج) مدل «پاپاداکیس و استار»[۲۸۵]که بر اساس آن، محیطی که درونداد فرایند سیاست خارجی را شکل میدهد، به عنوان ساختار فرصتها، تهدیدات، هزینهها و منافع بالقوه که تصمیم گیران را محدود می کند، توصیف می شود. این نویسندگان رسانه ها را به هیچ وجه وارد مدل خود نمیکنند. (آوه، ۲۰۰۲، ص۴۵)
مدلهای فرایند سیاست خارجی فوق، رسانه ها را نادیده گرفته و یا آنها را در موقعیتی ثالث، به عنوان ناظر، قرار دادهاند و نقش آنها را به عنوان منبع اطلاعاتی، ابزاری برای تاثیرگذاری بر رفتارهای ملی و عرصه ای برای حضور بازیگران و یا عرضه مباحث جدید، انکار کرده اند. در نتیجه، این مدلها نمی توانند برای ظهور مسائل جهانی که از مرزهای ملی و منافع ملی فراتر رفتهاند و همچنین ورود بازیگران جدیدی که بدون قدرت نظامی و یا اقتصادی تاثیرگذاری قابل توجهی در عرصه روابط بینالملل دارند، دلیل موجهی ارائه دهند. (افرنان، ۱۹۹۱، ص ۹۷)
اما مدل گراهام آلیسون[۲۸۶] یعنی «مدل داخلی سیاست خارجی»، رسانه ها را به عنوان یک بازیگر دوجانبه هم در بعد داخلی و هم در بعد خارجی درنظر میگیرد. این مدل، نقش رسانه ها را به عنوان بخشی از اهرمها و چرخ دندههای سیاست خارجی ملتها مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد و خود رسانه ها را به عنوان مجموعه ای از تاثیرات فعال بر نتایج کشمکشها و منازعات سیاسی داخلی در داخل حکومت درنظر میگیرد. رسانه ها از طریق تاثیرگذاری بر اقدامات و فعالیتهای بازیگران و سازمانهای حکومتی، در درون فرایند سیاسی عمل می کنند.
۳-۸ تاثیرگذاری رسانه ها بر فرایند سیاست خارجی بر اساس مدل «گراهام آلیسون»
تاثیر رسانه ها بر فرایند سیاسی بر پنج مکانیسم اصلی استوار است. این مکانیسمهای داخلی همیشه و در همه موارد عمل نمیکنند بلکه متناسب با مسائل، شخصیتها، سایر عناصر محیط سیاسی، نحوه مدیریت و زمان مسئله مورد بحث، تغییر مییابند. پنج مکانیسم اصلی تاثیرگذاری رسانه ها بر فرایند سیاست خارجی عبارتند از:
۳-۸-۱ اطلاعرسانی یک فرایند سیاسی
رسانه ها در انتخابهای سیاسی، اطلاعرسانی می کنند. رسانه ها، به تصمیم گیری در هر مرحله ای از چرخه یک مسئله و به خصوص در مواقعی که مسائل جهانی و یا بحرانهای فوری مطرح میشوند، اطلاعرسانی می کنند. مسئولان سیاست خارجی دریافتهاند که رسانه ها در اولین مراحل توسعه سیاسی، اطلاعات مفیدی ارائه دادهاند که بیشترین توجه در «مرحله انتخاب سیاست»[۲۸۷] و کمترین توجه آنان در مرحله «شکل گیری راهحل» بوده است. سیاستمداران همچنین دریافتهاند که این اطلاعات نه تنها بر ادراک شناختی آنها تاثیر میگذارد، بلکه اغلب به برونداد سیاست خارجی تبدیل می شود. استفاده کارتر از تلویزیون، برای برقراری ارتباط با بنیصدر نیز، نمونه دیگری از نقش رسانه ها در این خصوص است. (همان، ص ۹۸)
۳-۸-۲ تعریف یک سیاستگذاری قابل قبول
رسانه ها میتوانند سیاستگذاریهای قابل قبولی ارائه دهند. آلیسون میگوید: «اهداف هر سازمانی در فرایند سیاست خارجی به صورت رسمی بیان نمی شود؛ بلکه به صورت مجموعه ای از الزامات و محدودیتها ظاهر میگردد که سیاستگذاری قابل قبولی از جمله شرایط بهینه برای خود سازمان ارائه میدهد.» براساس نظر آلیسون، این مجموعه محدودیتها، از موارد قانونی، انتظارات سایر سازمانها و موسسات و چانهزنیهای داخل سازمان ناشی میشوند. این محدودیتها، دایمی و پایدار نیستند بلکه به اصطلاح، تصمیماتی هستند از نیروهای در حال رقابت، درون یک ماتریکس بوروکراتیک که منجر به الزاماتی میگردد که از فجایع و مشکلاتی نظیر از دست رفتن بودجه و بی تفاوتی سیاسی جلوگیری می کند.
خودیها به کارگیری رسانه ها در این فرایند را اساساً از طریق مرحله «ارزیابی»[۲۸۸] در چرخه مسئله میدانند که این مرحله از حیث اطلاعرسانی رسانه ها، رتبه دوم را داراست. رسانه ها تاثیر قابل توجهی بر ادراک مسئولان سیاسی نسبت به تاثیرگذاری سیاستهایشان، حتی پس از واقعه دارند، گرچه خودیها درمییابند که درونداد رسانه ها در مرحله «ارزیابی» یک مسئله، بر اهداف و استانداردهای سیاستگذاران تاثیر میگذارد. (همان، ص۹۸)
۳-۸-۳ معطوف ساختن توجه سیاستگذاران به اهداف (سیاست خارجی)
رسانه ها بر توجه سازمان به اهداف تاثیر میگذارند. آلیسون رفتار معطوف به هدف، سازمانهای سیاست خارجی را مدام و با تکیه بر رویههای عملیاتی استاندارد[۲۸۹] و تاکید بر اجتناب از عدم اطمینان توصیف می کند. سیاستگذاران درمی یابند که رسانه ها، این فرایند را از طریق کارکرد برجستهسازیشان درهم میشکنند. پوشش رسانهای، مناطق، کشورها، سازمانها، مسائل و موسسات را خارج از نوبت در دستورکار[۲۹۰] مسئولان سیاسی قرار می دهند. خودیها خاطرنشان میسازند این کارکرد رسانه، عاقبت توسط دولت از طریق روال عادی روابط مطبوعات، تحلیل میرود و یا تلافی می شود: رویههای عملیاتی استاندارد، نظیر راهنماییهای مطبوعاتی و اطلاعات روزانه برای سروکار داشتن با تحقیقات مطبوعات.
خودیها خاطرنشان می کنند که تحت شرایط معینی، رسانه ها میتوانند اولویتهای سازمانهای سیاست خارجی را تغییر دهند. آنها گزارش می دهند و یا اغلب شکایت می کنند که رسانه ها، توانایی تاثیرگذاری بر انحراف منابع، از اهداف تعیین شده را به اهداف جدید، که سازمان قبلاً تعیین کرده است، دارند. سازمان نمیخواهد به مسئله جدیدی که فراتر از تخصصاش است، ارجاع داده شود. (همان، ص۹۹)
۳ – ۸-۴ محدود ساختن استفاده از سایر گزینه ها (سیاست خارجی)
رسانه ها ، گزینه های پیشروی دولت را محدود میسازند. ریچارد نیکسون، رئیس جمهور اسبق آمریکا، یکبار، از پوشش خبری جنگ ویتنام توسط رسانههای آمریکایی شکایت نموده و اظهار داشت «تنها عامل مهمی که ما را در جنگ ویتنام محدود ساخته بود، رسانه ها بودند». در این نقش، رسانه ها به عنوان یکی از عوامل مجموعه سیاستگذاری آلیسون، طیفی از گزینه ها را که میتوان برای سیاست درنظر گرفت، محدود میسازد. انتفاضه فلسطین هم مثال دیگری در این زمینه است. گزارشهای رسانههای آمریکایی از انتفاضه، دولت اسرائیل را از انتخاب گزینه های مختلف برای مقابله با فلسطینیان محدود ساخت. از سویی، اسرائیل کنترل بیشتری بر تاکتیکهای داخلی خود نسبت به برنامه های ایالات متحده اعمال داشت که به نوبه خود، این مسئله، تا حدی بر سایر مسائل میان این دو کشور تاثیر گذاشت. در نهایت اسرائیل درصدد برآمد تا با مخفی نگه داشتن خبرها در مناطق آشوبزده، محدودیتهای ایجاد شده توسط رسانه ها را رفع کند. (همان، ص ۱۰۰)
۳-۸-۵ تسریع بخشیدن به روند سیاستگذاری
رسانه ها روند سیاستگذاری را تسریع میبخشند. زمانبندی، گاهی اوقات می تواند به اندازه هر عامل دیگری در سیاست خارجی مهم باشد. رهبری که نتواند به سرعت، عمل کند به دلیل بیتصمیمی، مورد انتقاد قرار خواهد گرفت و برعکس اگر رهبری بخواهد به سرعت، عمل کند، ممکن است به بیپروایی و بیملاحظگی متهم شود. اما رسانه ها هر روز خبرها و اطلاعات جدیدی را به همه نهادهای دولتی میرسانند. آنها همچنین، همان اطلاعات را در اختیار سیاستگذاران رقیب در کشورهای دیگر، گروه های ذینفع، مردم و حتی مخالفان قرار می دهند. سرعت انتقال پیامهای دیپلماتیک، در دنیای امروزی از دقیقه به ثانیه کاهش یافته است. براساس مدل داخلی، رسانه ها میتوانند دولتها را برای اتخاذ یک تصمیم و یا انجام یک اقدام تحت فشار بگذارند. چرا که وقتی یک مسئله، به یک موضوع عمومی تبدیل شود و همگان راجع به آن مطلع شوند، خواه ناخواه ضربالعجلی هم برای آن تعیین میگردد که در گذشته، در فرایند سیاسی چنین چیزی مطرح نبوده است. فشار برای اتخاذ یک تصمیم سیاسی و پاسخگویی در مدتزمانی کوتاه، در عرض چند ساعت و چند دقیقه و یا تا ضربالعجل تعیینشده در برنامه های خبری تلویزیونی، می تواند در رابطه با تعدادی از سطوح سیاستگذاری و تعدادی از مسائل بسیار قدرتمند باشد. هر چند در این مدل، قدرت آن به نحوه به کارگیری رسانه ها توسط دولت و مهارت آنها در این زمینه مربوط می شود. (همان، ص۱۰۱)
۳-۹ رسانه ها، مهمترین عامل تاثیرگذار بر تحولات دیپلماسی در قرن بیستم
با توجه به سوابق و پیشینه های قرن گذشته، دیپلماسی، امری محرمانه و خصوصی تلقی شده است. نظام حاکم بر جنگ سرد، این الگوی رفتاری را تا دهههای پایانی قرن بیستم تایید و تقویت کرده است. با وجود این، در دنیای قرن بیستویکم، این خصیصه با چالشهای عمدهای روبروست و نمیتواند مانند گذشته دوام آورد. تحولات اجتماعی و ضرورتهای داخلی و خارجی کشورها در نحوه ارتباط با سایر ملل، آنها را وا میدارد که در مقوله دیپلماسی خود تجدید نظر کنند. از سویی، ظهور ابزارهای نوین ارتباطی و افزایش نقش سازمانهای غیردولتی و شرکتهای چندملیتی در تجارت جهانی و تصمیمگیریهای سیاسی و به ویژه گسترش منافع ملی از حالت منطقهای به فرامنطقهای، کشورهای جهان را وادار کرده است که در چنین فضایی از دیپلماسی چندجانبه با بهره گیری از فنآوری ارتباطات، روابط گستردهتری با سایر کشورها داشته و مذاکرات سیاسی را از حالت تعاملات دوطرفه به معاملات چندجانبه با سایر دولتها و سازمانهای بین المللی در حوزه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تبدیل کنند. در چنین فضایی منافع ملی با سایر کشورها گره خورده و التزام کشورها را در ایجاد روابط دیپلماتیک با سایر ملل میافزاید. (سیمبر و قربانی، ۱۳۸۸، ص ۱۴۳)
امروزه، لازمه دیپلماسی، برقراری ارتباط با رسانههاست. نقش بنیادی بازیگران بین المللی و اهمیت ارتباطات متقابل بین آنها، از خلال نمایندگیهای رسمی و شبکه های اینترنت به طور قابل توجهی روبه افزایش است. در نتیجه این روند، موضوعات پیچیدهتر، در زمان کمتری به نتیجه میرسند و نسبت به مباحثات پرهزینه و طولانیمدت گذشته، دارای کاربرد و نتیجه بهتری هستند.
در طول قرن بیستم، تلگراف، تلفن، تلکس و فاکس، به تدریج اجازه دادند تا دیپلماتها بتوانند با کشورهای متبوع خود ارتباط برقرار نمایند. اما مهمترین نقش در این زمینه را، ارتباطات ماهوارهای و ارتباطات اینترنتی در اواخر این قرن داشته اند. دیپلماتها و مقامات گوناگون میتوانند به راحتی از این طریق به شکل مناسبی ارتباط مستمر ایجاد نمایند؛ بنابراین بسیاری از کارهای مربوط به امور اجرایی، حسابداری و امور کنسولی می تواند در مکان واحدی در کشور مبداء انجام شود و فرستاده خارجی صرفاً به جمعآوری اطلاعات و داده ها می پردازد تا به این وسیله کارهای تحلیل و تصمیم گیری انجام شود. این موضوع در حالی است که این شبکه می تواند به سایر وزارتخانهها و ادارات کل دولتی گسترش یابد تا آنان قادر باشند امور خارجی خود را مدیریت کنند. (ویلسون، ۲۰۰۱، ص ۴۹)
تحول عمده دیگر، تاثیر رسانه ها بر محیط و سازوکار دیپلماسی است. وسایل ارتباطی می تواند هم مورد استفاده رهبران سیاسی قرار گیرند و هم در مسیرشان مانعتراشی کنند. دایان و کاتز، چند مورد از تاثیر رسانه ها بر دیپلماسی را شناسایی نموده اند که عبارتند از:
الف) کمرنگ شدن نقش سفراء،
ب) شکست بنبستهای دیپلماتیک و ایجاد شرایط مطلوب برای برگزاری مذاکرات،
ج) فراهم نمودن شرایط مطلوب برای امضای موافقتنامه ها.
نقش رسانه ها در ارائه سریع اطلاعات به کمک ماهوارهها و ادای وظیفه به عنوان یک مذاکرهکننده، به وضوح در بحرانهای مختلف مشهود است. بعضی اوقات چهره های تلویزیونی و مطبوعاتی میتوانند زمینه ساز ملاقات رهبران خارجی باشند؛ برای مثال، قرار دیدار انور سادات از بیتالمقدس زمانی صورت گرفت که والتر کرونکیت، از کمپانی خبرپراکنی ملی NBC، ارتباط میان سادات و بگین را از طریق ماهواره برقرار نمود. (گیلبوآ، ۱۳۸۸، ص ۳۵)
عدم مزیت نسبی ) ضروری می سازد[۱۱۲].
در واقع موضوع پیوستن به سازمان جهانی تجارت نه تنها با ارائه و پذیرش درخواست عضویت پایان نمی یابد، بلکه شروعی جدی برای مطالعات و تحقیقات همه جانبه در زمینه مسائل حقوقی و اقتصادی تجارت جهانی است.
با توجه به تفاوت اساسی میان نحوه عمل سازمان جهانی تجارت و سایر سازمان های بینالمللی به لحاظ تخصصی بودن نحوه مشارکت و مذاکرات در WTO ، انجام مطالعات مستمر و تحقیقات عمیق در ابعاد مختلف اقتصادی – تجاری و حقوقی ضروری می باشد، ضمن اینکه ماهیت مذاکرات WTO ایستان بوده و در طول زمان همراه با هر گونه تغییر و تحول اقتصادی- سیاسی در هر گوشه از جهان تغییر می نماید. از این رو «کارکارشناسی» که قبل از عضویت در این سازمان آغاز گردیده بایستی همچنان در طی سال های عضویت و در روند مذاکرات تجاری دوجانبه و چندجانبه تداوم
داشته باشد تا با دیدی آگاهانه و آشنا به مسائل روز اقتصاد جهانی، قدرت تصمیم گیری و اتخاذ
سیاست های مناسب تجاری محقق گردد.
مراحل هفتگانه عضویت دائم ایران در سازمان جهانی تجارت که در گزارش اخیر آن سازمان منتشر شده است نشان می دهد که از جمله مهمترین و اصلی ترین مراحل الحاق به این سازمان مرحله سوم آن یعنی تعیین شرایط و ضوابط الحاق ایران به سازمان جهانی تجارت از طریق انجام مذاکره چندجانبه با سایر اعضاء سازمان می باشد.
این شرایط و ضوابط مشتمل بر تعهداتی است که ایران بایستی درخصوص رعایت قوانین و مقررات
سازمان جهانی تجارت به مجرد عضویت در این سازمان بدهد. در مرحله چهارم نیز که همزمان با
مرحله سوم به اجرا درمی آید، کشور ایران باید با تکتک اعضای کار گروه خود بصورت دوجانبه در
زمینه امتیازات و تعهدات مربوط به مبادلات تجاری کالا و خدمات و دسترسی دوکشور به بازار
یکدیگر به توافق برسند که نتایج حاصله از مراحل سوم و چهارم در قالب اسنادی جداگانه بایستی در
مرحله پنجم به تصویب نهایی اعضاء کار گروه برسد. از این رو، طی موفقیت آمیز فرایند الحاق به
سازمان جهانی تجارت از سویی مستلزم آگاهی و وقوف به قوانین و مقررات WTO و از سوی
دیگر منوط به شناخت مزایای بالقوه و بالفعل بخش ها و زیر بخش های اقتصادی کشورمان می باشد
تا بر این اساس بتوان نوع امتیازات و تعهداتی که می توانیم به صورت دوجانبه یا چندجانبه به سایر
اعضای سازمان جهانی تجارت بدهیم را مشخص نمائیم.
شایان ذکر است میانگین طول فرایند الحاق، برای کشورها عضو WTO حدود ۷ سال است که کشورهای قرقیزستان با نزدیک به سه سال و چین با نزدیک به پانزده سال، کوتاه ترین و طولانی ترین فرایند الحاق را تجربه کرده اند. در این مسیر، گمرک ایران بعنوان اولین مجری مقررات تجارت خارجی، مرزبان اقتصادی و مهمترین شریک بخش تجارت، از جمله اولین و مهمترین سازمان هایی است که می بایستی در فرایند الحاق به سازمان جهانی تجارت نقش فعالی ایفا بنماید و با افزایش توان و بنیه کارشناسی خود، آمادگی پاسخگویی به سئوالات زیادی که متناسب با وظایف سازمانی آن مطرح می شود را درخود ایجاد نماید[۱۱۳].
همین امر انگیزه و مسئولیت ما را در تبیین آثار و الزامات ناشی از عضویت ایران در سازمان جهانی تجارت دوچندان می سازد و ضرورت تشکیل یک «کمیته کاری» متشکل از کارشناسان خبره آگاه به مسائل و موضوعات گمرکی و مباحث سازمان جهانی تجارت را جهت بررسی و پیگیری مسائل و موضوعات مرتبط با عضویت این سازمان خاطرنشان می سازد . البته آگاهی و شناخت صحیح از الزمات ناشی از عضویت در سازمان جهانی تجارت مستلزم و متفرع بر شناخت جایگاه گمرک ایران در اقتصاد و تجارت خارجی کشور و همچنین آگاهی و وقوف بر قواعد و مقرراتی است که سازمان جهانی تجارت در ارتباط با موضوعات گمرکی وضع نموده است.
از این رو در ابتدا بایستی شناخت کامل و جامعی از ساختار، ساز و کار، سیاست ها، برنامه ها و
بالاخره قوانین و مقررات حاکم بر امور گمرکی داشته باشیم، سپس ضمن آگاهی و شناخت کلی از
سازمان جهانی تجارت، تشکیلات و نحوه عملکرد آن، کلیه ضوابط، مقررات و موافقتنامه های این
سازمان که به طور مستقیم و غیرمستقیم بر روی سازمان گمرک ایران تأثیر می گذارند را مورد نقد و
بررسی قرار داده و در نهایت تغییرات و تحولاتی که موضوع الحاق ایران به سازمان جهانی تجارت
در بخش عملیات گمرکی به دنبال خواهد داشت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
بر این اساس می توان «محورهای اصلی» مورد بحث در فرایند الحاق به WTO در زمینه امور
گمرکی را به نحو ذیل احصاء نمود:
- ضرورت اصلاح و روزآمد نمودن قوانین و مقررات مرتبط با گمرک:
این موضوع که از جمله محوری ترین مسائل مبتلا به گمرک ایران می باشد، علاوه بر «
قانونامورگمرکی » که خوشبختانه در پیش نویس جدید خود بسیاری از الزمات نوین را در زمینه
تعیین ارزش گمرکی، قواعد مبدأ، مقررات ضد دامپینگ و بازرسی قبل از حمل کالا، در خود جای
داده است، در سطح کلان خود، مقررات صادرات و واردات، قانون انحصارات خارجی، قوانین
مالیاتی، قوانین و مقررات ارزی کشور و قوانین بودجه عمومی کشور در سال های مختلف را در
برمیگیرد[۱۱۴].
- اصلاح و کاهش تعرفه ها
- تبدیل و تغییر ساختار موانع غیر تعرفه ای
- تعیین ارزش گمرکی
- موافقت نامه قواعد مبدأ
- موافقت نامه عوارض ضد دامپینگ و جبرانی
- موافقت نامه جنبه های تجاری حقوق مالکیت معنوی (TRIPS)
۲-۱۳. گمرک و توسعه صادرات
هر روز میلیاردها دلار کالا و خدمات بین کشورهای جهان مبادله می شود و ملت ها از طریق شبکههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به یکدیگر پیوند میخورند. امروزه هیچ کشوری را نمی توان یافت که خودکفا باشد. طی سال های ماضی نه تنها حجم تجارت بین المللی افزایش چشمگیری داشته است بلکه تغییرات زیادی در الگوهای تجارت بوجود آمده است. صادرات اساساً ارتباط تنگاتنگی با رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی کشور داشته و به عنوان موتور محرکه تولید و اقتصاد تلقی می گردد. صادرات باعث افزایش ظرفیت تولید داخلی گردیده و به تبع آن سایز بالای تولید موجب کاهش هزینه و افزایش بهرهوری می گردد. کاهش قیمت های داخلی یک بنگاه تولیدی اثر مستقیم بر کاهش تورم داشته و مزیت رقابتی در عرصه بینالمللی بر اساس نظریه مزیت نسبی بوجود میآید. صادرات درآمدهای ارزی کشور را افزایش داده و تأثیر مثبت بر تراز پرداختها خواهد داشت و از کسری بودجه که از عوامل تورم داخلی می باشد خواهد کاست. اشتغال، پسانداز و سرمایهگذاری از دیگر مؤلفههای اثرات مثبت صادرات تلقی میگردند[۱۱۵]. افزایش درآمد و بهبود وضعیت رفاهی جامعه و قدرت اقتصادی و سیاسی یک کشور و تأثیر آن در جایگاه بین المللی از دیگر مزایای صادرات میباشد. امروزه بسیاری از کشورهای توسعه یافته و رو به توسعه سیاست توسعه صادرات را به عنوان یک استراتژی پذیرفتهاند. در کشور ما نیز توجه به صادرات پس از پایان جنگ به دلایل مختلف بیشتر گردیده و تلاشهای مختلفی جهت افزایش میزان صادرات صورت پذیرفته است. تشکیل خوشههای صادراتی، ساماندهی صادرات استانی، حذف پیمان ارزی، اعطای جوایز صادراتی به صورت محدود، اعطای تسهیلات بانکی، حضور در نمایشگاههای خارجی و برخی دیگر اقدامات از آن جمله است.
واقعیت این است که تمامی کشورهای پیشرفته و رو به توسعه تلاششان را معطوف به سیاستهای اقتصادی مینمایند که منافع حداکثری را نصیبشان نماید. بحران اقتصادی اخیر که موجب لطمات زیادی به اقتصاد کشورهای بزرگ گردید، برای برون رفت از این وضعیت که کاهش رشد اقتصادی را در پی داشت گزینهای جز تولید بیشتر و صادرات را مناسب ندانست. اجرای سیاست انبساطی و کاهش نرخ بهره و مالیات و تضعیف بیشتر پول ملی و افزایش نرخ ارز و افزایش مخارج و تحریک تقاضا با اعطای کمکهای مالی به بنگاههای بزرگ اقتصادی برای خروج از شرایط رکود و اعتماد سازی در همین راستا بوده است. جدال ارزی فی ما بین کشورهای قدرتمند اقتصادی در تضعیف بیشتر پول داخلی به جهت صادرات بیشتر و نفوذ در بازارها و حفظ و افزایش تولید و اشتغال بوده است. اثر تجارت جهانی در طول ۵۰ سال گذشته موجب ۶ برابر شدن تولید ناخالص داخلی کشورهای رقابت کننده و کاهش قیمتها بین ۳۰ تا ۵۰ درصد بوده است[۱۱۶].
یکپارچه سازی بازار سرمایه در۸۰ درصد اقتصاد جهانی، فراوانی سرمایه و کاهش نرخ بهره، سرمایهگذاری در تکنولوژی را تقویت نموده و باعث افزایش بهرهوری و کاهش قیمت گردیده است. حمایتهای تعرفهای و محدودیتها و … در برخی کشورها موجب غیررقابتی شدن کالاها شده و عدم عضویت در WTO موجب رابطه مبادله منفی و حضور اندک در بازارهای جهانی میگردد. گمرک یکی از زیرسیستمهای مهم و کلان اقتصادی است که در مسیر جهانی شدن در تحول ساختاری شاخصههای خود را متناسب با اقتصاد جهانی همسان نموده است آنچه مسلم است جهانی سازی فرایندی است که ابتدا کشورهای توسعه یافته را در بر میگیرد و سپس بصورت پروژه برای کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته تجویز میگردد.
گمرک ایران عملکرد و ساختار خود را با شرایط نوین و اقتصاد بین الملل دگرگون نموده و با عضویت در بسیاری از کنوانسیونهای جهانی و تغییر قوانین، خصوصاً قانون امور گمرکی که به امید خدا به صورت لایحه در صحن علنی مجلس محترم شورای اسلامی بزودی طرح و مورد بررسی می گردد و اجرای طرح جهانی آسیکودا در فازهای مختلف از جمله واردات، صادرات و ترانزیت سعی در هم راستایی با سازمان جهانی گمرک WCO داشته است. مقررات زدایی و تسهیل در انجام امور و اجرای هفت محور تحول گمرکی و سیستم مدیریت کیفیت و … کماکان ادامه دارد. یکی از محورهای برنامه تحول طرح آمایش سرزمین گمرکی است که مدیریت جدید گمرکات کشور آن را مورد تأکید قرار داده است.
گمرکات استان گیلان با اجرای طرحهای مختلف از جمله پروژه ارزیابی سیّار در مؤسسات و کاخانجات تولیدی و شرکتها و … سعی در کاهش هزینه صدور داشته است.
انجام ارزشگذاری برای کالاها و مواردی که سابقه صدور نداشتهاند و اعلام به کمیته نرخگذاری توسعه صادرات، اجرای تشریفات صدور در ساعات غیراداری، حمل کالاهای و صادراتی یکنواخت توسط کامیونهای روباز و بدون پلمپ، اجرایی شدن طرح سلکتیویتی در حوزه صادرات (تعیین مسیر سهگانه سبز، زرد و قرمز)، کاهش زمان انجام تشریفات با انجام اظهار از راه دور، استقرار در پایانه صادراتی و سایر موارد در جهت حمایت از تجار صادرکننده بوده است. لیکن باید پذیرفت خدمات گمرک به تنهایی عامل مؤثر برای توسعه صادرات نمیباشدو باید اقدامات اساسی در حوزه سیاستهای بازرگانی و مالی صورت پذیرد.
تثبیت نرخ ارز با توجه به تورم دو رقمی در هر سال از شرایط رقابتی تولیدات داخلی میکاهد و شرایط تحریم و از طرفی افزایش هزینههای تولید و حمل و نقل به جهت اجرای طرح هدفمندی یارانهها شرایط را دشوارتر می کند.
تمرکز صادرات بر بخش کالاهای سنتی و با ارزش افزوده پایین که عمدتاً ماهیت موادخام معدنی و طبیعی را دارند و سهم پایین کالاهای صنعتی با ارزش افزوده متوسط و بالا به دلیل ضعف تکنولوژی و مشکلات نقدینگی، نرخ بهره و عدم شناخت از بازارهای بین المللی و برخی دیگر از مسائل شرایط صادرات را قدری پیچیده و سختتر نموده است.
حوزههای بانکداری، حمل و نقل و … میبایست به کمک صادرکنندگان آمده تا بتوان سهم بیشتری از بازارهای منطقه و جهانی را کسب نمود.
استان گیلان با توجه به موقعیت ممتاز در همجواری با کشورهای حاشیه خزر و وجود امکانات و تأسیسات پیشرفته بندری و حمل و نقل دریایی و زمینی، دسترسی به جاده های ترانزیتی، وجود بازارچه مرزی آستارا، وجود فرودگاه بینالمللی در مرکز استان و ظرفیتهای بالقوه در بخش کشاورزی و وجود مناطق آزاد تجاری و گمرکات مدرن در سطح استان میتواند با تقویت تشکلهای صادراتی و حل مشکلات اساسی نقش ویژهای را در صادرات ملی ایفاء نماید[۱۱۷].
۲-۱۴. گمرک و قاچاق کالا
قاچاق کالا در کشور نشانگر عدم تعادل در اقتصاد داخلی می باشد، عدم تناسب عرضه و تقاضا در داخل کشور، کاهش تولید و عرضه کالا و در نتیجه افزایش قیمت آن و نداشتن کیفیت لازم در محصولات تولید داخل نسبت به مشابه خارجی، تقاضا را به سمت کالای خارجی سوق داده و موجب تضعیف تولید و اقتصاد داخلی می گردد[۱۱۸].
انگیزه سودجویانه با توجه به تفاوت قیمت و کیفیت کالای خارجی نسبت به تولیدات داخلی و کمبود عرضه و عدم تأمین تقاضا در هر اقتصادی که چنین وضعیتی داشته باشد کاملاً طبیعی است. خصوصاً آنکه بیکاری مزمن، فقر اقتصادی و فرهنگی خصوصاً در مناطق مرزی کشور نیز وجود داشته باشد. گستردگی نوار مرزی و عدم امکان پرسش کامل نیروهای انتظامی و بعضاَ مماشات برخی عوامل ورود کالاهای قاچاق را تسهیل می کند.
بنابر برخی آمارها میزان ورود کالاهای قاچاق در کشورتا حدود بیست میلیارد دلار برآورد شده است و این امر ضربه سنگینی بر تولید و اشتغال وارد می نماید. بالا بودن مأخذ تعرفه کالاها و مقررات و تشریفات سختگیرانه توجیه بیشتری برای ورورد غیر رسمی کالاها ایجاد می نماید. یکی از دلایل اصلی که باعث تقویت منافع عوامل قاچاق می گردد تثبیت نرخ ارز طی یک دهه می باشد.
علیرغم تورم دو رقمی در کشور و افزایش هزینههای تولید، این امر موجب ارزان شدن کالای خارجی و نوعی یارانه به تولیدات خارجی می باشد و به واقع کاهش صادرات، ظرفیت تولید و اشتغال از پیامدهای آن تلقی می گردد. آنچه که واضح است قاچاق کالا امری کاملاَ اقتصادی است و جهت مقابله با آن نیز می بایست از ابزارهای اقتصادی و مکانیزمهای مرتبط بهره بیشتری جست. سیاستگذاریهای صحیح و اجرای مناسب آن از الزامات مقابله با قاچاق می باشد[۱۱۹].
راهکارهای اساسی در این خصوص تغییر ساختار در اقتصاد دولتی، تقویت بخش خصوصی، تعیین نرخ بهینه ارز، کاهش نرخ تعرفه ها و اصلاح برخی قوانین، حذف برخی معافیتهای خاص که موجب رانت در جامعه شده و موجبات سوء استفاده را فراهم می نماید مانند معافیت ته لنجی، ملوانی، مرزنشینی، مسافری و .. ، اصلاح الگوی مصرف و تأمین معیشت کارکنان سازمانهای مرتبط با مبارزه با قاچاق کالا و جذب سرمایه گذاری داخلی و خارجی خصوصاَ در مناطق محروم مرزی، تقویت مناطق آزاد، بازارچههای مرزی و حمایت اصولی از تولید با تدوین استراتژی در حوزه های صنعتی، کشاورزی، خدماتی و … میتواند در راستای مبارزه با قاچاق کالا بکار گرفته شود، اقدامات انتظامی و امنیتی و أخذ جرائم و … آخرین مرحله مباررزه با قاچاق می باشد.
اقداماتی که گمرک به جهت مقابله با این پدیده مخرب اقتصادی بکار گرفته است بدین ترتیب میباشد:
تسریع در رسیدگی به پرونده های قاچاق و ارسال به دادگاه در اسرع وقت
محمود ابو ریّه در این باره مىنویسد: «یهودیان به علّت داشتن کتاب و نیز به دلیل علمایشان، در مسائل ناشناخته مربوط به آیینهاى پیشین، براى عربها به منزله استاد شناخته مىشدند».[۱۴۰۳]
ب. تشویق قرآن به مراجعه به اهل کتاب
از طرف دیگر، قرآن مسلمانان را به مراجعه به آگاهان و اهل کتاب تشویق کرده و خطاب به آنان فرموده است:
Cفَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ لَقَدْ جاءَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِینَB[1404]
آیت الله معرفت، بر آن است که در این آیه، گرچه ظاهراً خطاب متــوجه پیــامبرصلی الله علیه و آله می باشد، اما مراد، کسانی هستند که در رسالت حضرت، شک و تردید دارند. خداوند به آنان سفارش می کند که برای شناختن صفات پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله ، به دلیل ذکر اوصافش در تورات و انجیل، به اهل کتاب مراجعه کنند.[۱۴۰۵]
بر این اساس مسلمانان صدر اسلام با نظر به این قبیل آیات، گمان می کردند مراجعه به یهودیان حتی در اموری همچون تاریخ پیامبرانعلیهم السلام و اصول معارف اسلامی بلامانع است.[۱۴۰۶]
در نتیجه می توان دوره اول را آغاز ورود اسرائیلیات دانست؛ چرا که از نظر آیت الله معرفت، در همین دوره برخی مسلمانان به گمان عدم منع پرسش از اهل کتاب، راجع به کلیه مسائل و اصول معارف اسلامی، از آنان پرسش می کردند.
۵-۲-۱-۳-۲٫ دوره دوم: نکوهش مراجعه به اهل کتاب
اما مراجعه به اهل کتاب چندان ادامه نیافت؛ زیرا دیری نپایید که خبث طینت آنان آشکار شد و توطئه آنان در جهت مخدوش کردن چهره اسلام ،گمراه نمودن مسلمانان و سست ساختن بنیاد عقاید ایشان بر ملا گردید.[۱۴۰۷]
در نتیجه، مراجعه به اهل کتاب مورد نهی از دو جانب قرار گرفت:
الف. قرآن و نهی از رجوع به اهل کتاب
قرآن کریم با صراحت، مسلمانان را از مراجعه به اهل کتاب بازداشت و چنین فرمود:
Cیا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَهً مِنْ دُونِکُمْ، لا یَأْلُونَکُمْ خَبالًا، وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ، قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَB[1408]
آیت الله معرفت مقصود از CبِطانَهًB را از لحاظ لغوی همان «آستر لباس» دانسته و معنای آیه این است که بیگانگان را محرم راز خود قرار ندهید و به آنان اعتماد نکنید.
در معنای Cلا یَأْلُونَکُمْ خَبالًا وَدُّوا ما عَنِتُّمْB می گوید: یعنى در سست کردن اعتقاد شما نسبت به اسلام از هیچ کوششى دریغ نمىورزند و نهایت تلاش خود را براى ایجاد مشقّت روحى و سردرگمى فکرى شما به کار مىبندند.[۱۴۰۹]
بنابراین قرآن به روشنی مسلمانان را از رجوع به یهودیان و پرسش از آنها نهی کرد.
ب. نهی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) از رجوع به اهل کتاب
پس از نهی قرآنی، ایشان به نهی و نکوهش پیامبرصلی الله علیه و آله نسبت به مراجعه به اهل کتاب نیز اشاره کرده و در این باره حدیثی را از مجالد از شعبی از جابر بن عبدالله انصاری نقل می کند:
«عمر بن خطاب کتابى را که از طرف بعضى از اهل کتاب به دستش رسیده بود به خدمت پیامبرصلی الله علیه و آله آورد و آن را براى پیامبر خواند. پیامبرصلی الله علیه و آله خشمناک شده فرمود: آیا عقل از سرتان رفته است؟ قسم به آن که جانم در قبضه قدرت اوست من دین و پیام رسالت را پاک و پاکیزه و به دور از هر شائبهاى عرضه کردهام. درباره هیچ چیز از اهل کتاب نپرسید؛ زیرا روش آنان چنین است که گاه از حقایقى خبر مىدهند و شاید شما آن را تکذیب کنید و گاه اخبار نادرستى را مطرح ساخته و آن را تأیید کنید. قسم به مالک جانها که اگر موسى علیه السّلام در این زمان مىبود چارهاى جز پیروى من نداشت».[۱۴۱۰]
ابن حجر در مورد سند این روایت می گوید: رجال سند این حدیث موثقند و تنها مجالد ضعیف است. ولی بخاری و یعقوب بن سفیان گفته است او را صدوق دانسته اند. ابن عدی روایات او از طریق شـعبی از جــابر را قابـل اعتمـاد دانسته است. بر این اســاس، معتقــدم این حــدیث نیز قابل اعتمــاد می باشد.[۱۴۱۱]
آیت الله معرفت ذیل این حدیث و پس از اشاره به کلام ابن حجر می گوید:
«با وجود این، چگونه ممکن است براى مسلمانان جایز باشد به یهودیان مراجعه کنند و افسانههایى کهن را که از کمترین اعتبار برخوردار نبوده است از زبان آنان بشنوند و آن را باور دارند؟ در صورتى که این افسانههاى خرافى، چنان با اباطیل آمیخته شده است که اگر در لابهلاى آن به حقیقتى هم اشاره شده باشد، به هیچ عنوان نمىتوان به صحّت آن اطمینان پیدا کرد…».[۱۴۱۲]
اما با وجود نهی قرآن و پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله از مراجعه به یهود، برخی از مسلمانان دست از مراجعه و پرسش کردن از آنان بر نداشتند.آنها به گمان خود به قصد سؤال کردن در مورد مسائلی که در احادیث مسلمانان یافت نمی شود، به سراغ یهودیان می رفتند و به این رجوع خاتمه نمی دادند.[۱۴۱۳]
بنابر آنچه گفته شد، می توان میزان ورود اسرائیلیات به منابع اسلامی در این دوره را- با وجود مراجعه عده ای- از دوره پیش کمتر دانست؛ چرا که قرآن و پیامبرصلی الله علیه و آله ، از آن نهی فرمودند.
۵-۲-۱-۳-۳٫ دوره سوم: عصر صحابه و رجوع به اهل کتاب
از نظر آیت الله معرفت، مراجعه به اهل کتاب پس از رحلت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله ، شدت بیشتری یافت. ایشان علت اصلی این مسئله را بسته شدن باب علم الهى که در شخصیت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله تجلى یافته بود، دانسته و می گوید:
«…از روى غفلت از مراجعه به چشمهسارهاى جوشان علوم آن حضرت، صحابه دانشمندش به ویژه باب علم نبى، علىعلیه السلام و همراهان و همفکران آن حضرت همچون ابن عباس و ابن مسعود و امثال آنان نیز روى برتافته بودند؛ بنابراین به بیراهه پناه آوردند».[۱۴۱۴]
در جای دیگر عصر رواج قصه های اسرائیلی را دو قرن، پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می داند که با خلافت عمر، مقارن می باشد[۱۴۱۵] که ایشان علت آن را فتوحاتی عنوان می کند که در این زمان رخ داد و باعث گسترش مرزهای جهان اسلام گردید. در میان تازه واردان به اسلام، افرادی مانند کعب الأحبار حضور داشتند که با اصول شریعت جدید بیگانه بودند.[۱۴۱۶]
و در مقامی خاستگاه اسرائیلیات و نفوذ آن در منابع تفسیر، حدیث و تاریخ را بین رحلت پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله تا عصری که تابعان در آن ظهور یافتند، عنوان می نماید.[۱۴۱۷]
بر اساس این کلام مبدأ شیوع و رواج اسرائیلیات به طور جدی را باید پس از رحلت پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله دانست که از طرفی مسلمانان جای خالی مرجع برای پاسخگویی مسائل خود را به صورت محسوس، دیدند و به جای مراجعه به صحابه عالی قدر پیامبرصلی الله علیه و آلهکه در رأس آنها امیرالمؤمنینعلیه السلام قرار داشت، به یهودیانی مراجعه می کردند که جز القای افکار و عقاید باطل چیزی به دانــش آنان نمی افزودند.[۱۴۱۸] و از طرف دیگر ورود افراد تازه مسلمان به جهان اسلام باعث شد دروغ های اهل کتاب به جامعه اسلامی نفوذ یابد.[۱۴۱۹]
۵-۲-۱-۳-۴٫ دوره چهارم: عصر تابعان و نقل اسرائیلیات
به گفته آیت الله معرفت اوج گستردگی نقل اسرائیلیات در منابع اسلامی، «عصر تابعان» است. ایشان علت آن را مسامحه تابعان نسبت به نقل اسرائیلیات در تفاسیر، بدون توجه به نقد و تنقیح آن دانسته است، به طوری که این سیر، به همین منوال تا زمان حال، ادامه پیدا کرده است.[۱۴۲۰]
بر اساس آنچه در این قسمت بیان گردید، به نظر می رسد آیت الله معرفت با بیان اهمیت و جایگاه رجوع به اهل کتاب نزد عرب جاهلی و مسلمانان صدر اول، زمان ورود اسرائیلیات به منابع اسلامی را در زمان پیامبر اکرمصلی الله و علیه و آله و قرون اولیه ظهور اسلام می داند؛ چرا که طبق گفته ایشان، حتی مسلمانان در آن زمان گمان می کردند، رجوع به اهل کتاب نه تنها مذموم نیست، بلکه به قصد شناختن هر چه بیشتر مسائل مربوط به اسلام، ضروری است.
به همین جهت بود که قرآن و پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله، پس از مدت کوتاهی از آن نهی فرمودند. ولی با توجه به اینکه برخی از مسلمانان – حتی صحابه آن حضرت - به این نهی، ترتیب اثر ندادند رجوع به اهل کتاب ادامه یافت. بر این اساس همان طور که پیش تر بیان شد، مبدأ ورود اسرائیلیات به منابع اسلامی، زمان پیامبرصلی الله علیه و آله، آغاز شیوع آن در زمان صحابه و گسترش آن، دوره تابعان می باشد.
۵-۲-۱-۴٫ گستره اسرائیلیات در منابع اسلامی
از آنچه در سخنان آیت الله معرفت فهمیده می شود، ایشان هر سه منبع مهم اسلامی که عبارتند از تاریخ، حدیث و به ویژه تفسیر را آلوده به اسرائیلیات می داند و آن را از آثار سوء مراجعه به یهود معرفی کرده و می گوید:
«از جمله آثار سوئى که مراجعه به اهل کتاب- به رغم نهى پیامبر- از خود برجاى گذاشت این بود که اکاذیب اسرائیلى با تاریخ و تفسیر و نیز احادیث وارد شده از پیامبرصلی الله علیه و آله و صحابه برگزیده و بزرگوار آن حضرت درآمیخت و در نتیجه علاوه بر تاریخ و حدیث، تفسیر را نیز آلوده ساخت و مسخ کرد».[۱۴۲۱]
ایشان همچنین، به موضوعاتی اشاره می کند که در آنها بیشترین جعل اسرائیلی واقع شده است. این نوع روایات جعلی در درجه نخست در موضوعاتی همچون امور مربوط به خلقت و آفرینش هستی، داستان پیامبرانعلیهم السلام و تاریخ امت های پیشین و در درجه دوم، در مسائل مربوط به اصول معارف اسلامی رخنه کرده است.[۱۴۲۲]
همچنین در مقدمه تفسیر خود، آلوده شدن حدیث و تفسیر به خرافات اسرائیلی را خاطر نشان می کند و می نویسد:
«از بزرگترین گرفتاری هایی که جهان اسلام را از عهد نخستین، یعنی بلافاصله پس از وفات پیـامبر صلی الله علیه و آله فـراگـرفت، مصیبت اسـرائیلیات بود که با اباطـیل و افسانه های دروغینش راه زندگی را بر مسلمانان تنگ کرد، و حقایق را در معرض زیر و رو شدن قرار داد… مجموعه بزرگی از این اباطیل، قصه ها و حکایت های شبیه به خرافات است که کتاب های حشویه از اهل حدیث و تفسیر را پر کرده است… و بدین سان حدیث و تفسیر، آمیزه ای از غث و سمین و قوی و ضعیف گردید و نقل حدیث موضع اتهام محققان آگاه گردید».[۱۴۲۳]
نکته دیگر، جنبه داستان سرا بودن افرادی است که اسرائیلیات را منتشر می کردند. این خصوصیت، به خوبی گویای موضوع این نوع جعلیات بوده و به گفته آیت الله معرفت افسانه بودنش را بیشتر آشکار می نماید.[۱۴۲۴]
۵-۲-۲٫ رویکرد عملی
با توجه به آنچه بیان گردید، مشخص شد که از نظر آیت الله معرفت، عصر صحابه و تابعان، در حقیقت مهم ترین زمان گسترش اسرائیلیات در منابع اسلامی می باشد. بنابراین، بررسی این روایات، و برخورد ایشان در جهت نقد آنها، دارای اهمیت است.
در این بخش، مانند آنچه گذشت، می توان اسرائیلیاتی را که آیت الله معرفت در تفسیرش به آنها اشاره نموده و به نقد آن پرداخته، ذیل عناوین زیر بیان نمود:
۵-۲-۲-۱٫ حضرت آدم(علیه السلام)
آیت الله معرفت ضمن آیاتی از قرآن به جنبه های مختلف داستان حضرت آدمعلیه السلام، پرداخته و روایات اسرائیلی مرتبط با آن را ذکر و نقد می کند:
ذیل تفسیر آیات ۳۰ تا ۳۴ سوره بقره، روایات بسیاری را از ابن عباس، قتاده، حسن بصری و… نقل شده است.[۱۴۲۵] این روایات دارای «تناقض و تخالف» در متن می باشند.[۱۴۲۶]