۲-۱- مقدمه
در این فصل به بررسی ادبیات و پیشینه پژوهش تنظیم هیجان شناختی، هوش معنوی و عمل به باورهای دینی خواهیم پرداخت. برای این منظور در ابتدا به بررسی هیجان، تنظیم هیجان و راهبردهایش و تنظیم هیجان شناختی میپردازیم. سپس مبانی نظری هوش معنوی را مورد مطالعه قرار میدهیم ، ابتدا به تعریف و تبیین معنویت و هوش خواهیم پرداخت و سپس هوش معنوی و مؤلفههایش و خصیصه های روانشناختی آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از آن به بررسی مبانی نظری عمل به باورهای دینی، تعریف دین، تبیین دین و روانشناسی، روانشناسی دین، عمل به باورهای دینی و اثرات آن، و عمل به باورهای دینی و تیظیم هیجان شناختی خواهیم پرداخت.
۲-۲- مبانی نظری تنظیم هیجان شناختی
۲-۲-۱-هیجان
هیجان بخش تفکیکناپذیر زندگی ماست. هیجان می تواند پاسخ به یک موقعیت و منبع انگیزش باشد. همچنین، هیجان می تواند در نفس خود، هدف باشد. هیجانها بسیار پیچیدهتر از آن هستند که ابتدا به چشم میخورند. هیجان دارای کنشوریهای متعدد از جمله کنشوری تکاملی، ارتباطی و اجتماعی میباشند. نتایج بررسیها نشان میدهد که هیجانها در هر لحظه، توجه، تصمیم گیری، حافظه، پاسخهای فیزیولوژیک و تعاملهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهند (حسنی، آزاد فلاح، رسولزاده طباطبایی و عشایری، ۱۳۸۷).
هیجانها چند بعدی هستند، آنها را به صورت پدیده های ذهنی، زیستی، هدفمند، اجتماعی وجود دارند (ایزارد[۱]، ۱۹۹۳). در اینجا برخی از ابعاد هیجان را از کتاب جانمارشال ریو[۲] (۲۰۰۵) بررسی مینماییم:
بعد شناختی: هیجانها تا اندازهای احساس ذهنی هستند، به این صورت که باعث میشوند به شیوه خاصی عصبانیت یا خوشحالی را احساس کنیم که به هیجان، تجربه ذهنی میدهد که معنی و اهمیت شخصی دارد. هیجان هم از نظر شدت و هم از نظر کیفیت، در سطح ذهنی یا پدیدار شناختی، احساس و تجربه می شود و جنبه احساسی در فرایندهای شناختی و ذهنی ریشه دارد.
بعد فیزیولوژیک[۳]: آن بعد از هیجان که پاسخهای بسیجکننده انرژی را فعال می نماید و بدن را برای سازگار شدن با هر موقعیتی که فرد با آن مواجه می شود، آماده میسازد. این واکنشها سیستمهای خودمختار و هورمونی را شامل می شود که رفتار مقابلهای بدن را هنگام هیجان، آماده و تنظیم می نماید. وقتی هیجانزده میشویم، بدنمان برای عمل آماده می شود و این آمادگی عبارتند از: افزایش ضربان قلب، آزاد شدن اپی نفرین در جریان خون و آمادگی عضلانی و حالت هوشیار بدن میباشد.
بعد هدفمند[۴]: حالت انگیزشی هیجان است، تا فرد اقدام لازم را برای واکنش مناسب در شرایط هیجانی، انجام دهد. برای مثال، خشم میل انگیزشی برای انجام دادن کاری مانند جنگیدن با دشمن یا اعتراض کردن به بی عدالتی در ما ایجاد می کند که در غیر این صورت چنین نمیکردیم. بعد هدفمند توضیح میدهد که چرا افراد از هیجاناتشان بهرهمند میشوند.
بعد بیانگر- اجتماعی[۵]: جنبه ارتباطی هیجان است. علائم قابل تشخیص چهرهای غیرکلامی و کلامی که دیگران را از کیفیت و شدت هیجان با خبر میسازیم، مثل حرکت ابروها و لحن صدا.
تعریف کردن هیجان خیلی پیچیدهتر از تعریف «مجموع اجزای آن» است. هیجان نوعی ساختار روانشناختی است که این چهار بعد هیجان را در یک الگوی همزمان، هماهنگ می کند (مارشال ریو، ۲۰۰۵).
۲-۲-۲- تنظیم هیجان
هیجان نقش مهمی در جنبه های مختلف زندگی نظیر سازگاری با تغییرات زندگی و رویدادهای تنیدگیزا ایفا می کند. اصولاً، هیجان را میتوان واکنشهای زیستشناختی به موقعیتهایی دانست که آن را یک فرصت مهم یا چالش برانگیز ارزیابی میکنیم و این واکنشهای زیستی با پاسخی که به آن رویدادهای محیطی میدهیم، همراه میشوند (گرنفسکی[۶]، ون-در-کومر[۷]، [۸]کریج[۹]، تیردز[۱۰]، لگرستی[۱۱] و انستین[۱۲]، ۲۰۰۲). هر چند هیجانها مبنای زیستی دارند، اما افراد قادرند بر شیوه هایی که این هیجانها را ابراز میکنند، اثر بگذارند. این توانایی که تنظیم هیجان نامیده می شود، فرایندهای درونی و برونی است که مسئولیت کنترل، ارزیابی و تغییر واکنشهای هیجانی فرد را در مسیر تحقق یافتن اهداف بر عهده دارد و به طور معناداری بر کیفیت، زمانبندی و شدت تجربه تاثیر میگذارند (تامپسون[۱۳]، ۱۹۹۴) و به توانایی فهم هیجانات، تعدیل تجربه هیجانی و ابراز هیجانات اشاره دارد (فلدمن- بارت[۱۴]، گروس[۱۵]، کریستنسن[۱۶]، بنونوتو[۱۷]، ۲۰۰۱ ؛ گروس، ۲۰۰۱).
بنابرین تنظیم هیجان، یک اصل اساسی در شروع، ارزیابی و سازماندهی رفتار سازگارانه و همچنین جلوگیری از هیجانهای منفی و رفتارهای ناسازگارانه محسوب می شود (گرنفسکی و همکاران، ۲۰۰۲). این سازه یک مفهوم پیچیده است که طیف گسترده ای از فرایندهای زیستی، اجتماعی، رفتاری و همچنین فرایندهای شناختی هشیار و ناهشیار را در بر میگیرد (گرنفسکی، کریج و اسپینهاون[۱۸]، ۲۰۰۱). به عبارت دیگر، واژه تنظیم هیجان مشتمل بر راهبردهایی است که باعث کاهش، حفظ و یا افزایش یک هیجان میشوند (جرمن[۱۹]، ون-در-لیندر[۲۰]، اسرمونت[۲۱] و زرمتن[۲۲]، ۲۰۰۶). و به فرایندهایی اشاره دارد که بر هیجانهای کنونی فرد و چگونگی تجربه و ابراز آن ها اثر می گذارد (گروس، ۱۹۹۸). افراد در رویارویی با شرایط تنیدگیزا، شیوه ها و راهبردهای مختلفی را جهت مهار یا هدایت و تنظیم هیجان به کار میبرند. تنظیم هیجان به عنوان تلاشهایی تعریف می شود که از سوی افراد برای حفظ، مهار و افزایش تجربه و ابراز هیجان به کار برده می شود (رابرتون[۲۳]، دافن[۲۴] و باکس[۲۵]، ۲۰۱۱). طبق مدل گروس (۲۰۰۱)، تنظیم هیجان شامل همه راهبردهای آگاهانه و غیرآگاهانه می شود که برای افزایش، حفظ و کاهش مؤلفه های هیجانی، رفتاری و شناختی یک پاسخ هیجانی به کار برده می شود. و به توانایی فهم هیجانات، تعدیل تجربه و ابراز هیجانات اشاره دارد. تنظیم هیجان وجه ذاتی گرایشهای پاسخ هیجانی است (آمستادتر[۲۶]، ۲۰۰۸). در واقع، تنظیم هیجان به اعمالی اطلاق می شود که به منظور تغییر یا تعدیل یک حالت هیجانی به کار میرود در متون روانشناختی، این مفهوم اغلب به منظور توصیف فرایند تعدیل عاطفه منفی به کار رفته است.